خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
امروز حالم از همون صبح افتضاح بود. حس می‌کردم ریتم قلبم هی بالا و پایین می‌رفت و لرزش دست‌هام معلوم بود. نمی‌دونم این استرس و دل‌شوره‌ای که به جونم افتاده بود، منشأ دقیقش کجا بود؟
بابا بهم یک هفته فرصت داده بود تا خوب فکر کنم و امروز روز آخر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
نفس عمیقی کشیدم و هوا رو بلعیدم. خدا به‌خیر کنه با این وضع زندگی! می‌دونستم مامان تا حالا جواب منفی رو به حسین و خانواده‌ش داده. استرس داشتم؛ می‌ترسیدم نکنه دیوونه‌بازی دربیاره و بدبخت بشم. از شر به‌پاشدن دوباره می‌ترسیدم. رضا کم روستا رو به هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
***
دستم رو کلافه داخل موهام کشیدم و از سر ناچاری فریاد زدم:
- مامان خواهش می‌کنم بس کن، خواهش می‌کنم!
اخمی روی چهره چروکیده‌ش نشوند و کف دستش رو محکم روی زمین کوبید. خدایا تو یه کاری کن! واقعاً کشش ندارم، تحمل ندارم. خسته‌م خدا!
- شهناز! یه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
واقعاً زندگیم مبهم بود. هیچ‌‌چیز ازش نمی‌دونم و عجیبه که این زندگی برای منه و حق مالکیت دارم. برگشتم و به هال نگاهی انداختم. مامان با چشم‌هایی که از شدت خستگی باز نمی‌شدن، مشغول پاک‌کردن برنج بود. موهاش دورش به‌صورت نامرتب ریخته شده بود و دست‌هاش گاهی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
بهم خیره شد. جرئت نداشتم به چشم‌هاش نگاه کنم؛ همه‌ش صحنه‌هایی که با رضا حرف می‌زدم جلوی چشمم می‌اومد. وقتی که بهم گفت زندگی چیه، وقتی که گفت بی‌خیال باش. چرا خدا؟ چرا در عرض یک‌سال زندگیم از این رو به اون رو شد؟ مگه من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
مامان کِل کشید و محمد با شادی این‌ور و اون‌ور دوید. خاتون، مادر حسین، حلقه ساده‌ای رو درآورد و به‌سمت حسین گرفت. بابا آروم لـ*ـب زد:
- نمی‌خوای بیشتر فکر کنی؟
نمی‌دونم. زندگیم کلاً روی هوا بود. بعد از این که رضا زندگیم رو پاشوند، حالا برای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
شالم رو محکم گوله کردم و روی زمین نشستم. سرم رو داخل دست‌های لرزونم گرفتم. به خودم امیدواری دادم که همه‌ش یه خواب باشه. همه‌ش یه کابوس باشه و وقتی که بیدار شدم، همه‌چیز تموم شده باشه. اما نه خواب بود، نه کابوس؛ زندگی من بود. قلبم درد می‌کرد و تیر می‌کشید. من مگه فراموشش نکرده بودم؟ چرا الان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
حسین پلک‌هاش رو باز‌وبسته کرد. مبهوت بهم خیره شده بود. با تعجب زمزمه کرد:
- یعنی چی که سریع ازدواج کنیم؟! منظورت چیه؟!
وای خدا! حالا باید برای این توضیح می‌دادم؟ سروکله‌زدن با مامان و بابا و فرامرز برام کم بود، حالا با حسین هم سروکله بزنم؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
مانتو رو آروم لمس كردم؛ لطيف بود. لبخند محوي روي لـ*ـب‌هام نشست.
از تصميمم پشيمون نبودم، اتفاقاًً به نفعم بود. همون‌طور كه داشتم به مانتو نگاه مي‌كردم، صداي هراسون مائده رو شنيدم.
- شهناز، شهناز بلند شو بدبخت شديم.
نگاهي به مائده انداختم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، ZaH'ra و 2 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
با بهت نگاهم كرد. صداي لرزونش رو شنيدم.
- ازدواج كنم؟! لعنتي من بدون تو نمی‌تونم و اون‌‌وقت...
ازش فاصله گرفتم. صداي «شهناز»گفتنش رو شنيدم؛ اما من اون شهنازي كه صداش مي‌‌زد نبودم. عوض شدم. من اون شهنازي شدم كه برخلاف ميلش عمل مي‌كنه و براي...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا