خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
نی نی توی حیاطه

چشمش به آسمونه


منتظره برف بیاد

از ابر، دونه دونه


به ابر میگه: «چرا کم

برف می‌آری واسه مون


زمستونه! لم نده

بیکار توی آسمون


برف‌های دیروز تو

هی چیکه چیکه آب شد


اون آدم برفی‌ای که

ساخته بودم خراب شد


برف‌های سردتر بریز

توی حیاط خونه


برفی که زود آب نشه

یکی دو روز بمونه!


☆اشعار کودکانه☆

 
  • تشکر
Reactions: *SADAT*، *Ghazale* و ^moon shadow^

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
مورچه

تو مثل نقطه هستی

سیاه و ریز ریزی


ولی باید بدانی

برای من عزیزی


برای دیدن تو

کنارت می‌نشینم


کمی خم می‌شوم تا

تو را بهتر ببینم


همیشه صبح تا شب

فقط مشغول کاری


تو خیلی دانه حتماً

میان لانه داری


دلت می‌خواهد الآن

بیایی روی پایم


چرا پس ساکتی تو؟

بگو الآن می‌آیم


تو را من دوست دارم

خودت شاید ندانی


تو کوچولوترین دوست

برایم در جهانی


ناصر کشاورز


☆اشعار کودکانه☆

 

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
تا تلفن صدا کرد

خنده‌کنان دویدم


صدای بابایم را

از توی آن شنیدم


شنیدم او لپم را

مثل همیشه بـ*ـو*سید


من این جا خنده کردم

بابا از آن جا خندید


وقتی که خنده می‌کرد

انگاری پشت در بود


صدای بابا اینجا

اما خودش سفر بود


☆اشعار کودکانه☆

 
  • تشکر
Reactions: *Ghazale*

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
شب، شب، شب

شب اومد ـ کدوم شب؟


اون که موهاش سیاهه

رو دامنش یه ماهه


ـ کدوم ماه؟

ـ اون که تو آسمونه


قشنگه، مهربونه

چادر نقره داره


دور و برش پر شده از ستاره

ـ کدوم، کدوم ستاره؟


ـ ستاره ای که مثل یک چراغه

مثل گلای یاس توی باغه


می‌خوام بیاد پایین منو ببینه

مثل گلی رو دامنم بشینه


افسانه شعبان نژاد


☆اشعار کودکانه☆

 

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
دست کوچولو، پا کوچولو

گریه نکن، بابات می‌آد


تا خونه همسایه‌ها

صدای گریه‌هات می‌آد


گُشنه شدی؟ شیرت بدم

تشنه شدی؟ آبت بدم


خوابت می‌آد؟ لالا بکن

تا من کمی تابت بدم


تق و تق و تق، در می‌زنن

این باباته، صداش می‌آد


گریه نکن تا بشنوی

صدای کفش پاش می‌آد


☆اشعار کودکانه☆

 

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
الو مامان کجایی؟

تو راهی یا اداره؟


زودتر بیا، زودتر بیا

چون موقع ناهاره


اینجا کنار سفره

منتظرت نشستم


هنوز غذا نخوردم

با اینکه گشنه هستم


زود بیا تا خودم را

برای تو لوس کنم


می‌خوام که قبل از غذا

صورتتو بـ*ـو*س کنم


شکوه قاسم‌نیا


☆اشعار کودکانه☆

 

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
مادربزرگ مهربون

با پارچه‌های رنگارنگی


دوخته برام عروسکِ

با نمک و خیلی قشنگی


روسری کرده سرش

پاچین گلدار به تنش


یه عالمه پنبه و پشم

گذاشته توی بدنش


با نخ آبی رو لـ*ـبش

یه خال آبی کاشته او


اسم عروسک منو

«مامان گلی» گذاشته او


☆اشعار کودکانه☆

 

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
باز بهار آمده

به باغ و صحرا


پر شده از بوی گل

تمام دنیا


قالی سبز چمن

خیلی قشنگ است


شکوفه درختان

رنگ به رنگ است


به شاخه‌ها نشسته

صدها جوانه


کرده میان شاخه

پرنده لانه


درخت کرده دعوت

پرنده‌ها را


چقدر شاد و زیباست

نغمه آنها


اسدالله شعبانی


☆اشعار کودکانه☆

 

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع


آمدى و پنجره‌ها باز شد

کوچه پر از خنده و آواز شد


بین تو و دسته گنجشک‌ها

بازى و هم صحبتى آغاز شد


آمدى و عطر تو پیچید باز

دردل این کوچه ى پر پیچ و خم


تا که نسیم نفس تو وزید

پاک شد از ذهن هوا، گرد غم


آمدى، همراه قدم‌هاى تو

سنگ به تنهایى این کوچه خورد


تلخى دلتنگى این کوچه را

خنده شیرین تو از یاد برد


☆اشعار کودکانه☆

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Marziyeh

مدیر بازنشسته تالار ادبیات
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
720
امتیاز واکنش
3,334
امتیاز
298
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
یک لباس صورتی

در خیالم بافتم


نقشه خورشید را

روی آن انداختم


یک کبوتر، آن طرف

با پر و بال سفید


آشیانه کرده بود

بر درخت سبز بید


در کنار آن درخت

چشمه بود و رود و سنگ


آن خیال صورتی

شد لباسی رنگ رنگ


رودابه حمزه‌ای


☆اشعار کودکانه☆

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا