خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون درباره موضوع رمان چیه؟

  • عالی

    رای: 1 100.0%
  • خیلی خوب

    رای: 0 0.0%
  • خوب

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    1

*AsAl*

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/23
ارسال ها
385
امتیاز واکنش
1,345
امتیاز
168
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
15 روز 19 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
و با عصبانیت بهش تنه‌ای زدم و تا خواستم برم، برای خودم میوه جمع کنم، دستم رو کشید، سوال نگاش کردم که دستم رو گرفت و همه میوه‌هایی که جمع کرده بود رو توی دستم ریخت و بخاطر کوچیکی دستم چند تا از میوه‌ها ریخت.
سرم رو بالا گرفتم و بهش خیره شدم، اون هم توی چشمام زل زد، عمیق به به چشمای سبز رنگش نگاه می‌کردم، چشماش خیلی قشنگ بود، از قشنگ هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان زوال | Asal1387s کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: SelmA، Delvin22، (SINA) و 5 نفر دیگر

*AsAl*

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/23
ارسال ها
385
امتیاز واکنش
1,345
امتیاز
168
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
15 روز 19 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
انگار خودش متوجه این موضوع شد، چون بدون هیچ حرفی جلوتر از من به راه افتاد.
هوا هر ساعت سردتر می‌شود و دیگه نمی‌تونستم از کنار درخت تکون بخورم.
دندون‌هام بهم برخورد می‌کردند و نوک بینی‌ام و انگشت‌های دستام، از شدت سرما، سر شده بود.
خودم رو بـ*ـغل گرفته بودم ولی هیچ فایده‌ای نداشت.
با عطسه‌ای که زدم، متوجه شدم که سرمای شدیدی خوردم.
لرز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان زوال | Asal1387s کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: SelmA، Arti، Essence و 3 نفر دیگر

*AsAl*

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/23
ارسال ها
385
امتیاز واکنش
1,345
امتیاز
168
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
15 روز 19 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
﴿( مسیح )﴾
دستام رو دور کمرش حلقه کردم و دستاش رو در دستم گرفتم، نگاهم رو به چشمای قهوه‌ای رنگش دوختم که کم‌کم داشت خمار می‌شد.نگران صداش زدم که فقط لبخند کم جونی زد، سعی کردم باهاش حرف بزنم اما بی‌فایده بود.
چشماش رو هم قرار گرفت و من رو از این بیشتر نگران کرد.
چند بار پشت سر هم صداش کردم ولی چشماش باز نشد، سفت بـ*ـغلش کردم تا از سرما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان زوال | Asal1387s کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، Arti، Essence و 3 نفر دیگر

*AsAl*

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/23
ارسال ها
385
امتیاز واکنش
1,345
امتیاز
168
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
15 روز 19 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی حرف نگاش می‌کرد، که سرش رو بالا آورد و بهم نگاه کرد. لبخندی زیبا زد و بعد با صدای بلند خندید، صداش بی‌نظیر بود.
ازم دور شد و سرجای قبلش نشست و به سوختن پرنده نگاه کرد.
صدای پرواز هلیکوپتر اومد. خوشحال از جا بلند شدم و دست تپش رو گرفتم و دنبال صدا، با خودم، تپش رو کشیدم.
هلیکوپتر در نزدیکی آبشار، فرود اومد.
در هلیکوپتر باز شد و پدر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان زوال | Asal1387s کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: SelmA، -FãTéMęH- و MaRjAn
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا