خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که ما بسیاری از واژه های فارسی مان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) می کنیم ؟ این واژه های فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی ( معرب ) کرده اند و دوباره به ما پس داده اند و یا از زبان های فرنگی ، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفته اند، دوباره به ما داده اند و از آن زمره اند :

از عربی :

عشق (که اِشک بوده است)، هندسه (که اندازه بوده است)، فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژه های دیگر.

از روسی :

استکان : این واژه در اصل همان «دوستگاني» فارسي است که در فارسي قديم به معناي جام نوشید*نی بزرگ و يا نوشيدن نوشید*نی از يك جام به افتخار دوست بوده است که از سده ی ١۶ ميلادي از راه زبان‌ تركي وارد زبان روسي شده و به شكل استكان درآمده است و اکنون در واژه‌نامه‌هاي فارسي آن را وامواژه‌اي روسي مي‌دانند.
سارافون : اين واژه در اصل «سراپا» ی فارسي بوده است كه از راه زبان تركي وارد زبان روسي شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعي جامه ی ملي زنانه ی روسي گفته مي‌شود كه بلند و بدون استين است.
پیژامه: همان « پای جامه» ی فارسی می باشد که اکنون در زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار می رود و آن ها مدعی وام دادن آن به ما هستند.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
واژه های فراوانی در زبان های عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمی دانند. از آن جمله اند :

کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریبن همه ی زبان های اروپایی هست.

شغال که در روسی shakal ، در فرانسوی chakal ، در انگلیسی jackalو در آلمانیSchakal نوشته می شود.

کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravanو در آلمانی Karawane نوشته می شود.

کاروانسرا که در روسی karvansarai ، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسیcaravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته می شود.

پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis ، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته می شود.

مشک که در فرانسوی musc ، در انگلیسی muskو در آلمانی Moschus نوشته می شود.

شربت که در فرانسوی sorbet ، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته می شود.

بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته می شود و در این زبان ها معنی رشوه هم می دهد.

لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته می شود و در این زبان ها به معنی ملوان هندی نیز هست.

خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبان های انگلیسی و آلمانی khaki نوشته می شود.

کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته می شود.

ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته می شود.

Esther نیز که نام زن در این کشورها است به همان معنی ستاره می باشد.

برخی دیگر از نام های زنان در این کشور ها نیز فارسی است، مانند :

Roxane که از واژه ی فارسی رخشان به معنی درخشنده می باشد و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان " روشنک " وجود دارد.

Jasmine که از واژه ی فارسی یاسمن و نام گلی است

Lila که از واژه ی فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.

Ava که از واژه ی فارسی آوا به معنی صدا یا آب است . مانند آوا گاردنر

وا|ژه های فارسی موجود در زبان های عربی ، ترکی و روسی را به دلیل فراوانی جداگانه خواهیم آورد.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهی کننده ی خود ن نفی را به جای م نهی به کار می برند از دیدگاه دستور زبان فارسی نادرست است ؟

امروز ایرانیان هنگامی که می خواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند : مکن ! یا مگو ! ( یعنی به جای کاربرد م نهی ) به نادرستی می گویند : نکن ! یا نگو ! ( یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار می برند ).

در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلا باید گفت : مترس ! ، میازار ! ، مده ! ، مبادا ! ( نه نترس ! ، نیازار ! ، نده ! ،نبادا ! ) و تنها برای نفی کردن ( یعنی منفی کردن فعلی ) ن نفی به کار رود، مانند : من گفته ی او را باور نمی کنم، چند روزی است که رامین را ندیده ام . او در این باره چیزی نگفت.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که اصل و نسب برخی از واژه ها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژه یا عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شده ی آن وارد زبان عامه ی ما شده است ؟

به نمونه های زیر توجه کنید :

هشلهف : مردم برای بیان این نظر که واگفت ( تلفظ ) برخی از واژه ها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه می تواند نازیبا و نچسب باشد، جمله ی انگلیسی I shall have ( به معنی من خواهم داشت ) را به مسخره هشلهف خوانده اند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است ! و اکنون دیگر این واژه ی مسخره آمیز را برای هر واژه یا عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز ( چه فارسی و چه بیگانه ) به کار می برند.

چُسان فُسان : از واژه ی روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.

زِ پرتی : وازه ی روسی Zeperti به معنی زتدانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاق ها ی روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان می افتاد دیگران می گفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.

شِر و وِر : از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.

فاستونی : پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و باستونی می گفته اند.

اسکناس : از واژه ی روسی Assignatsia که خود از واژه ی فرانسوی Assignat به معنی برگه ی دارای ضمانت گرفته شده است.

فکسنی : از واژه ی روسی Fkussni به معنی با مزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه یعنی به معنی بی خود و مزخرف به کار بـرده شده است

لگوری ( دگوری هم می گویند) : یادگار سربازخانه های ایران در دوران تصدی سوئدی ها است که به زبان آلمانی به بـدکـاره ی کم بها یا بـدکـاره ی نظامی می گفتند :Lagerhure .

نخاله : یادگار سربازخانه های قزاق های روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ می گفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده اند.


از این نمونه ها صدها می توان یافت و ما نیز کم کم به فهرست آن ها خواهیم افزود.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که شعر گویی از خصایص نژاد آریایی است و قدیم ترین پیامبران ِ مردم آریایی نژاد، چه در هند، چه در ایران و چه در یونان شاعران بوده اند ؟

کتب مقدس ودا و قصاید مهابهار و راماین و ترانه های گاثای اوستا و ایلیاد هومر، به ترین یادگار گویندگان باستانی این سه ملت هم نژاد است. به این گفته ی ملک الشعرای بهار از کتاب " بهار و ادب فارسی " جلد نخست، برگ ۶۸ گوش کنید :

« آثار ادبی چین و ژاپن ماخوذ از ادبیات بودایی است که از ایران و هند به سرزمین زرد پوستان هجرت کرده است.

ملل سامی نیز شاعرانی داشته اند و بنی اسرائیل و سریانیان و اعراب دم از شعر و شاعری می زده اند، لیکن شعرای آن ملل، مانند شعرای ملت ایران، هند و یونان آثار بزرگی که در قلوب مردم اثر وحی آسمانی داشته، بلکه خود وحی آسمانی باشد نداشته اند.

حتی بعضی از دانشمندان فرنگ را عقیده بر آن است که در میان اعراب قبل از اسلام ( بر خلاف مشهور ) شعر وجود نداشته است و عرب پس از آمیختن با ایرانیان به شعر و شاعری پی بـرده است و قصاید منسوب به شعرای زمان جاهلیت تمام از جعلیات قرن اول و دوم هجری است و از مطالعه در آثار کشف شده در یمن و طور سینا و شمال جزیره العرب و قرائت کتیبه های عربی نیز این معنی مدلل می شود، زیرا حتی یک شعر هم در میان آن ها نیست. و همچنین از مطالعه در تاریخ پیداشدن موسیقی عربی که اغانی نقل کرده است، صحت این معنی یعنی بی سابقه بودن عرب در شعر و موسیقی به دست می آید. »


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که در نتیجه ی شتاب زدگی، بی دقتی و ناآگاهی برخی از مترجمان ایرانی واژه ها و عبارات گوناگونی از زبان های بیگانه وارد زبان فارسی شده و جا افتاده که هرگز به آن معنی در هیچ زبانی به کار نرفته است. این مترجمان که با فنی که موضوع ترجمه شان است آشنایی ندارند، تنها با مراجعه به یک فرهنگ دو زبانی، بی آن که به معانی کنایه ای، مجازی و اصطلاحی واژه ها نیز بیندیشند و یا از پیشینه ی تاریخی آن ها در زبان اصلی آگاهی داشته باشند، نخستین معنی را که برای واژه ها ی بیگانه می بینند، در ترجمه ی خود به کار می برند.

به عنوان نمونه : در زبان فرانسه واژه ی Ordre چندین معنی اصلی، مجازی و اصطلاحی دارد. از آن جمله : فرمان، دستور، نظم، نظام ، اتحادیه ی صنفی، فرقه ی مذهبی و جز این ها. لیکن مترجم محترم وزارت بهداری وقت به هنگام تدوین لایحه ای که مربوط به آیین نامه ی اتحادیه ی صنفی پزشکان بوده است و پیش تویس قانونی آن را از زبان فرانسه ترجمه کرده بوده است، این عبارت را که درست به معنی" اتحادیه صنفی پزشکان " است به " نظام پزشکی " ترجمه کرده است و نفهمیده است که موضوع این لایحه " نظام " نیست که در فارسی اغلب به معنی ارتش فهمیده می شود

نمونه ی دیگر واژه ی Prince است که در همه جا آن را " شاهزاده " ترجمه می کنند، بی آن که ببینند که براستی پدر آن شخص" شاه " بوده است یا نه. و حتا در ترجمه ی کتابی که درباره سربداران نوشته شده است " پهلوان حیدر قصاب " را نیز شاهزاده خوانده اند که به احتمال قوی نه شاهزاده بلکه قصاب زاده بوده است.

واژه ی Prince در زبان های اروپایی از لفظ Princeps مشتق شده است که معنی اصلی آن " نخستین " یا " شخص اول " است و سپس مجازن نیز مفهوم " رئیس " یا " فرمانروا " یافته است. این عنوان را در اروپا به افرادی می دادند حکومت بر ایالت یا ناحیه ای را تحت فرمانشان قرار می دادند. این افراد که همیشه لازم نبود حتمن از فرزندان پادشاه و سلطان باشند حاکمان ولایت ها و امیران آن مناطق بودند و چون این چیزی در کشور ما نیز مرسوم بوده است. از این رو مناسب ترین برابر برای واژه ی Prince " امیر " یا " شهریار " است و تنها هنگامی که این امیر واقعا پسر شاه باشد می توان آن را شاهزاده ترجمه کرد.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که روضه و روضه خوانی که شرح رویداد کربلا و شهادت حسین است نام خود را از کجا گرفته است ؟

ملا حسین کاشفی، شاعر و نویسنده ی دوره ی تیموریان در قرن نهم هجری قمری، کتابی دارد در شرح رویداد کربلا و شهادت حسین که در آن وی نظم و نثر را با یکدیگر در آمیخته است و از شاهکارهای تراژدی در زبان فارسی است. نام این کتاب روضه الشهدا به معنی گلستان شهیدان است و مردمی را که در مجالس سوگواری دور هم نشسته و آن کتاب را می خواندند نخست " روضه الشهدا خوان " و به تدریج " روضه خوان " نامیدند و بدین ترتیب بعدها دیگر هر کس را که از داستان کربلا چیزی می گفت روضه خوان لقب دادند.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که واژه ی باختر در حقیقت نه به معنی مغرب بلکه درست وارونه ی آن، یعنی به معنی مشرق است ؟

به این توضیح از زبان ملک الشعرای بهار ( در " بهار و ادب فارسی "، ج. دوم ) گوش کنید :

« اساتید قدیم چهار جهت اصلی را چون این می نامیده اند :

خاور : مغرب و گاهی مشرق باختر : شمال و مشرق

جنوب : نیمروز و گاهی یمن یا سیستان

فرهنگ نویسان از سروری و جهانگیری به بعد، خاور و باختر را هر کدام به هر دو معنی مغرب و مشرق آورده اند. لیکن در اکثر استعمالات خاور مغرب است و باختر مشرق.

فردوسی می گوید :

چو خورشید تابان ز گنبد بگشت / ز بالا سوی خاور اندر گذشت

عنصری می گوید :

از آن شادی که بیند طلعت او / به مشرق روز باشد نور گستر

وزان غم کش نبیند زار گردد / به هنگام فرو رفتن به خاور

با این حال اشعار دیگری نیز وجود دارد که در آن ها خاور به معنی مشرق و باختر به معنی مغرب است. این تشویش ِ معانی موجب گردید که شعرای قرن اخیر برای رفع اشکال، کار را یکطرفه کنند و برای هر لغت تنها یک معنی را در نظر بگیرند. ولی در این کار متاسفانه هر دو لغت را درست بر خلاف معنی اصلی آن ها استعمال کرده اند که دلیل این امر نیز آن است که:

در قسمت شرقی خراسان ِ امروز دشتی است که احتمالا چون در مغرب رود جیحون قرار دارد ( و در زبان پهلوی نیز مغرب را خوربَران، یعنی محل فرود آمدن خورشید می گویند ) آن را دشت خاوران نامیده اند.

سپس چون قسمتی از خراسان را ( که در زبان پهلوی به معنی مشرق است ) به خاوران موسوم یافته اند، واژه ی خاور را با مشرق معنی کرده و ناگزیر لغت ضد خاور را نیز که ( به عقیده ی آنان ) باختر باشد به مغرب اطلاق کردند».


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که ما برخی از واژه ها و عبارات را در معنایی به کار می بریم و می فهمیم که هیچ ارتباطی با معنی اصلی و واقعی آن واژه ها یا عبارات ندارد ؟

از آن جمله اند مثلن واژه ها یا عباراتی مانند کمر، کمربند، افسوس، شوخ، پرستیدن، بت پرست یا آتش پرست.

معنی اصلی کمر در حقیقت کمربند است ( مانند: کمر همت بستن) و معنی اصلیکمربند در واقع بنده و غلام است ( کسی که کمر بسته است). آن چه را نیز که ما کمرمی نامیم و مرادمان بخشی از بدن است میان می نامند.

افسوس را که به معنی ریشخند و تمسخر است به معنی دریغ وبرای ابراز اندوه و تاثر به کار می بریم.

شوخ را که چرک و آلوده است بذله گو می فهمیم و

بت پرست یا آتش پرست را که به معنی خادم نکاهدارنده و مواظبت کننده از بت یاآتش در بتکده یا آتشکده است، به معنی کسی که بت یا آتش را می پرستد در می یابیم. حال آن که پرستیدن نه به معنی عبادت و ستایش کردن، بلکه به معنی خدمت کردن و مراقبت کردن است که معنی خود را در واژه ی «پرستار» هنوز نگاه داشته است. بت پرست کسی بوده است که بت ها را خاکروبی، نظافت و تعمیر می کرده است و آتش پرست کسی بوده است که مراقب بوده است که مبادا آتش در آتشکده خاموش شود، زیرا مردم برای روشن کردن اجاق ها و چیزهای دیگرشان از آتشکده آتش می بـرده اند. از این رو آتش‌پرست، پاژنام ( لقب) ایرانیان پیش از اسلام و یا پاژنام زرتشتیان نیست.
برای آشنایی با دلایل و شواهد کافی در ادبیات فارسی، برای معانی اصلی و حقیقی این واژه ها و بسیاری از واژه های دیگر، می توانید به مقاله های موضوع شماره ی ۸ ( کالبد شکافی واژه ها ی زبان فارسی ) نگاه کنید.


ادبیات فارسی چیست؟

 

~narges.f~

مدیر آزمایشی تالار گویا
مدیر آزمایشی
گوینده انجمن
میکسر انجمن
  
عضویت
5/9/18
ارسال ها
1,168
امتیاز واکنش
9,012
امتیاز
333
محل سکونت
In my dreams:)
زمان حضور
41 روز 19 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان از صدها مصدر عر بی که خود معنیاسمی نیز دارد ( یعنی اسم مصدر است) با افزودن غیر ضروری ِ " کردن "، " دادن " ،" زدن " ، " یافتن " ، " شدن " و مانند آن ها، که تنها باید برای ساختن مصدرهای مرکب به کار رود، دوباره اسم می سازند و با این کار به دراز نویسی و دراز گویی بی هوده دست می زنند ؟

به نمونه های زیر نگاه کنید:

تعویض( کردن) چرخ های ماشینش دو ساعت طول کشید.

ارتباط (دادن) این دو موضوع به هم نادرست است.

ثبت (شدن) این قراداد لازم است.

برای تهیه (کردن) وسایل تعمیر دوچرخه ام به بازار رفتم

تورم موجب رکود (یافتن) بازار می گردد.

شکست در این بازی به حذف (شدن) تیم ما انجامید.

طرح (کردن) این موضوع در این نشست کار نادرستی است.

در تمام این سال ها به فکر انتقام( گرفتن) از او بود.


ادبیات فارسی چیست؟

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا