خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

E.Orang

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/21
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
1,656
امتیاز
163
زمان حضور
19 روز 11 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
*بسم الله الرحمن الرحیم*
نام رمان: ایلانگا(جلد اول)
نام نویسنده:
E.Orang (الناز اورنگ) کاربر انجمن‌ رمان۹۸
نام ناظر: ~حنانه حافظی~
نام منتقدین: فاطمه باقری و *~SARA~*
ژانر: فانتزی، تراژدی، علمی-تخیلی، عاشقانه
خلاصه: پسری با قدرت‌هایی فراتر از حد تصور! قدرت‌هایی که نهان هستند؛ اما هنگامی که هویدا می‌شوند، گویا ابلیس را در کالبدش می‌نهند.
دختری فرشته‌گون، که با مسیری اشتباه، به بن‌بست عشق می‌رسد.

حال، دست سرنوشت، این دو موجود متناقض را در جوار یک‌دیگر قرار داده و می‌کوشد تا واژه‌ی عشق را به آنان دیکته کند.


نقد و بررسی رمان ایلانگا | E.Orang کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi، Tavan و 3 نفر دیگر

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
884
امتیاز واکنش
4,993
امتیاز
228
زمان حضور
113 روز 16 ساعت 38 دقیقه
نقد و بررسی رمان ایلانگا

نویسندگان بایستی یک ذهن قوی و منسجم داشته باشند تا بتوانند خود را در صحنه‌های گوناگون تصور کنند و آنچه که در ذهن خود می‌پرورانند را به نمایش درآورند. یک نویسنده، علاوه بر مطالعه، بایستی توانایی کافی را در حیطه نوشتاری خود داشته باشد. در رمان ایلانگا این توانایی به چشم می‌خورد؛ اما دقتی که همراه توانایی می‌آید دیده نمی‌شد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. رمان ایلانگا ایده جدیدی داشت و محوریت بر روی جهش یافتگانی بود که قدرت‌های خارق العاده‌ای دارند. انعکاس تصویر کاراکتر درون یک شیئ براق و شیشه‌ای موردی کلیشه‌ای است که در اکثر رمان‌ها یافت می‌شود. تکرار مبارزات پیتر کمی خواننده را دلزده می‌کرد و از نویسنده انتظار می‌رود این موارد را اصلاح کند. نویسنده همان طور که تخیل را رعایت کرده و قدرت‌های جهش یافتگان را شرح داده، بایستی علم را که منطق درون آن می‌جوشد را نادیده نگیرد. وظایف دانشجویان سایبری، دانشجویان هنری، دانشجویان مکانیک و البته دانشمندان و پزشکان مشخص است. پس نویسنده می توانست از زاویه دید پیتر فعالیتاشان را شرح بدهد؛ منتها یک چیز نباید فراموش بشود و آن است که بایستی باورپذیر باشند. پیتر یک جهش یافته است که با سایر جهش یافتگان در یک مکان مشخص مستقر شده‌ و دشمنشان جهش‌یافتگانی هستند که قصد ویرانگری دارند و از همه مهم‌تر، رهبر گروه آشوب به نام ویکتور گری که دلیل اصلی جهش یافته شدن آلوین است. تا اینجای کار اطلاعاتی که از گروه آشوب بدست آوردیم این بود که آنان رحم ندارند و سعی در جذب جهش یافتگانی دارند که نیتشان کشتار نیست؛ منتها به هر حال آگاهی یافتیم که قدرت آنان انبوه است و نویسنده می توانست روی این گروه مانور بیشتری بدهد. در پشت تلفن، شاهد سخنرانی های گروه آشوب بودیم و نویسنده می توانست با نشان دادن تبلیغاتشان در تلوزیون و رویاروییشان با آنان این مسئله را حل کند. به یاد دارم که پیتر در خواب، ویکتور گری را دیده بود و به میان آمد که آوازه‌اش را شنیده! نویسنده از این طریق هم می توانست اطلاعاتی از گروه آشوب بدهد. پیتر در هفت سال گذشته مرتکب قتل شده و از انسان‌ها متنفر است. سخن از گم شدن فردی به نام استیو می آید که چگونه و چرایی آن، همچو جلد کتابی است که فقط یک سری اطلاعات محدود دارد و درونیات آن برجسته نیست و بهتر است که نویسنده اطلاعات بیشتری در این موارد بدهد. برای مثال دلیل نفرت پیتر از انسان‌ها چیست؟ در هفت سال گذشته چه حادثه‌ای رخ داد؟ استیو با پیتر چه نسبتی دارد؟ و...
عقب از کاراکتری به نام آلوین نمانیم که رهبر جهش یافته‌ها است و دغدغه‌ای که سبب شده پیتر از او خشمگین باشد، این است که علاوه برهم‌نوعانش، هوای انسان‌ها را هم دارد که همین مطلب، به وجود آورنده یک سری اسرار می شود.
در پارت هجدهم، شاهد کوسن پرتاب کردن پیتر و آلوین بودیم. نویسنده بایستی بر همان وضعیت تمرکز می‌کرد و افکار پیتر نسبت به آلوین را پس از بازی به جریان می‌انداخت. سرنوشت خانواده آلوین بحث دردناکی برای آلوین بود. پس از فوت شدن آنان چه بلایی سرشان آمد؟ و این معما، مبهم مانده بود. شخصیت پردازی، یکی از عناصری است که در هر سبکی، بسیار مهم و کلیدی است. هنگامی که شخصیت پردازی به درستی انجام نشود خواننده نمی‌تواند به درستی کاراکترها را در ذهن بسپارد. در رمان ایلانگا کاراکترها به سرعت افزوده می‌شدند و خواننده نمی‌توانست اشخاص را در ذهنش بسپارد. شخصیت پیتر و آلوین به خوبی پردازش شده بودند؛ منتها این کافی نبود. بقیه کاراکترها نیاز به شخصیت پردازی قوی‌تری داشتند و به همین علت، نویسنده بایستی جایگاه آنان را در ذهن نویسنده پابرجا نگه دارد. حال این پابرجایی می تواند از تیکه کلام‌ها، واکنشی که نسبت به سخنان و اتفاقات می‌دهند و... باشد. همان طور که در اوایل نظاره‌گر ماجرا بودیم رفتار و افکار پیتر نسبت به آلوین چندان خوشایند نبود و در میانه، ناگهان چنان با هم مچ شدند که این باعث به وجود آوردن تناقض می شود و آن است که هنگامی که پیتر مجازات شد آلوین بی‌رحمانه نظاره‌گر درد و رنج او بود. با توجه به افکار و احساساتی که پیتر نسبت به آلوین داشت، انتظار می رفت واکنش ناخوشایندی نشان بدهد و اگر نویسنده قصد داشت رابـ*ـطه بین پیتر و آلوین را ترمیم کند بهتر بود اندک اندک این کار را انجام دهد.
فضاسازی یکی دیگر از عناصر مهم در نوشتن است که اهمیت بسزایی دارد. هنگامی که فضاسازی شکل نگیرد خواننده نمی‌تواند آگاهی بیابد که محل و شرایط وقوع حوادث کجا و چگونه است. حس آمیزی را می‌توان بهتر از فضایی که نویسنده شکل داده بود بهتر دانست، البته این مورد مختص به پیتر است. نویسنده حس و حال پیتر را نشانه گرفته بود و بقیه کاراکترها ضعیف عمل شده یا اصلا روی آنان کار نشده بود. توصیفات چهره پتانسیل بهتر شدن را دارد؛ یعنی اگر فلان شخص چشمان آبی دارد نمی توان آگاهی یافت که نویسنده کدام رنگ آبی مدنظرش بوده است.‏ فضایی که نویسنده شرح داده بود نصف و نیمه بود. برای مثال در پارت یازدهم هنگامی که پیتر با سابورو مبارزه می‌کرد خواننده نمی‌توانست بفهمد که مبارزه در کجا انجام شده است. بحثی که به شدت مرا کنجکاو کرد ظاهر تقلبی پیتر بود، هنگامی که نیرویش را مهار کرد نقاب تقلبی‌اش از بین ‌رفت. اگر این یکی از توانایی‌های پیتر به حساب می‌آید یا هر چیز دیگر، بایستی نویسنده با گره‌گشایی این مسئله، مبهم بودن آن را حل می‌کرد. ‏دریافتیم که مقصد اعزامی‌ها نیویورک است؛ اما برای خواننده جای سوال داشت که جهش یافتگان در کدام شهر مستقر شده بودند؟ و این سوالی است جواب آن مبهم مانده بود. زاویه دید رمان اول شخص مفرد بود که برای همچین محتوایی، یک ریسک بزرگ به حساب می آید؛ منتها استفاده از این نوع زاویه دید، سبب شده بود خواننده خیلی زود با شخصیت و راوی ارتباط نزدیک برقرار کند و حس همزاد پنداری میان مخاطب و شخصیت بسیار قوی‌تر و سریع‌تر اتفاق افتاده است و احساسات، افکار، حواس پنج گانه، عمل و عکس العمل شخصیت تاثیر بیشتری در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. نام رمان نوین است؛ منتها مناسب چنین محتوایی نیست! یک نوع تیپ شخصیتی که فرد بار اول می‌بخشد، دفعه دوم تحمل می‌کند؛ اما نمی گذارد کار به جای وخیم‌تر، یعنی به وحله سوم برسد. با خود می اندیشم که هدف از گزینش چنین نامی برای چنین محتوایی چیست؟ سبکی که نویسنده انتخاب کرده است، علمی-تخیلی به حساب می‌آید. بنابراین، نامی که برای چنین رمانی که سبک سرتاسری آن از علم و تخیل پیروی می‌کند، گزینش مناسبی نخواهد بود و بهتر است که نویسنده در فکر انتخاب نامی مناسب باشد. ژانرهای فانتزی و تراژدی، مناسب همچین محتوایی نیستند؛ چرا که فانتزی بر اساس خیال، موجودات فانتزی و افسانه‌ها ساخته می‌شود و تراژدی غم و اندوه فراوانی به ارمغان می‌آورد. همان طور که در شناسنامه رمان شاهد بودیم خبر از عشقی می‌آید که تا جایی که پارت‌گذاری شده بود، همچین موردی یافت نشد. نویسنده می‌تواند این ژانر را حذف یا اگر عشقی وجود دارد با اصلاح پارت‌ها این مورد را نمایان کند و با توجه به نکاتی که عرض شد، اسم، ژانر، خلاصه و مقدمه نیاز به تغییر و بازنویسی دارند.
‏رمان ایلانگا از آن دسته رمان‌هایست که یک نویسنده خوش ذوق پشتش است؛ منتها این‌ کافی نیست و برای داشتن یک اثر مطلوب و مفید بایستی یه کوله بار لبریز از مطالعه و تحقیقات فراوانی داشت.

با تشکر از نقدپذیری شما
تاریخ تحویل نقد:1400/05/08


نقد و بررسی رمان ایلانگا | E.Orang کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشویق
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~ریحانه رادفر~، FaTeMeH QaSeMi، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا