خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,844
امتیاز
373
سن
20
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
8 روز 23 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
نهج‌البلاغه
نسج
نهج‌البلاغه گزیده‌ای از خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه علی ابن ابی‌طالب است که توسط سید رضی در قرن چهارم ه‍.ق بر اساس ذوق ادبی خویش از نامه‌ها و خطبه‌های علی فراهم آورده‌است. از جمله شاخصه‌های این کتاب، ترجمه‌های متعدد آن است.

ساختار

سخنان علی ابن ابی‌طالب در این کتاب در سه باب آمده‌است:

باب اول: خطبه‌ها و اوامر
باب دوم: نامه‌ها و رسائل و وصایا
باب سوم: کلمات قصار، حکمت‌آمیز و مواعظ

به دیگر زبان‌ها

فارسی
ترجمه‌های فراوانی از این کتاب به فارسی در دسترس است که از آن میان می‌توان به ترجمه‌های سید جعفر شهیدی، علی نقی فیض‌الاسلام، جواد فاضل، محمدتقی جعفری، سید محمدمهدی جعفری، حسینعلی منتظری، حسین انصاریان، محمد دشتی، مصطفی زمانی، علی اصغر فقیهی از نهج‌البلاغه اشاره کرد. ن‍ه‍ج‌ال‍ب‍لاغ‍ه م‍ن‍ظوم (خ‍طب‍ه‌ه‍ا) به‌اهتمام علی توکلی گنابادی مهمترین اثر منظوم فارسی بر اساس نهج‌البلاغه است.

روسی
ترجمهٔ روسی نهج‌البلاغه: عبدالکریم تاراس چرنینکو

گرجی

برای اولین بار، امامقلی باتوانی نویسنده و مترجم گرجی - ایرانی که پیش از این قرآن را نیز به زبان گرجی ترجمه کرده بود، نهج‌البلاغه را نیز به زبان گرجی ترجمه نمود.

شروح نهج‌البلاغه

علامه امینی در جلد چهارم کتاب الغدیر، ۸۱ شرح نهج‌البلاغه را معرفی کرده‌است.معروف‌ترین شروح نهج‌البلاغه شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید معتزلی بغدادی، شرح ابن میثم بحرانی، شرح خوئی و از معاصران، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه اثر شیخ محمدتقی جعفری و شرح نهج‌البلاغه تألیف شیخ محمدتقی شوشتری، را می‌توان نام برد.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,844
امتیاز
373
سن
20
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
8 روز 23 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
مآخذ و مدارک نهج‌البلاغه

نخستین گردآورنده کلمات قصار علی ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ صاحب (بیان و تبیین) درگذشتهٔ ۲۵۵ ه‍.ق می‌باشد. وی

وی صد کلمه از کلمات قصار امیرالمؤمنین را انتخاب کرده و آن را (مطلوب کل طالب من کلام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب) نامیده‌است.

تاریخ‌نگاران و حدیث‌دانان دیگری نیز به گردآوری سخنان و اندرزهای علی اقدام کرده‌اند، برای نمونه قاضی محمد بن سلامه معروف به قضاعی درگذشتهٔ ۴۰۵ قمری مجموعه‌ای از سخنان امیرالمؤمنین علی را به نام «دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم» گردآوری کرده‌است.[۵] به زبان فارسی نیز به نام «قانون» چاپ شده‌است.[۶] بسیاری از خطبه‌ها و نامه‌های نهج‌البلاغه پیش از آن در کتاب «الغارات» تألیف ابواسحاق ثقفی کوفی، از دانشمندان قرن سوم (متوفی ۲۸۳ ه‍. ق) آمده‌است.[۷] همچنین بخش بزرگی از خطبه‌های توحیدی نهج‌البلاغه در کتابهایی که یک قرن پیش از نهج‌البلاغه تألیف شده، نظیر کتاب «الکافی» شیخ کلینی و «کتاب التوحید» شیخ صدوق آمده‌است.

علی بن حسین مسعودی مورخ بزرگ که تقریباً صد سال پیش از سید رضی می‌زیسته‌است (اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم قمری) در جلد دوم کتاب معروف خود «مروج الذهب» می‌نویسد: «آنچه مردم از خطابه‌های علی در مقامات و حوادث مختلف حفظ کرده‌اند، بالغ بر چهارصد و هشتاد و اندی می‌شود. علی آن خطابه‌ها را بالبداهه و بدون یادداشت و پیشنویس بیان و انشا می‌کرد و مردم هم الفاظ آن را می‌گرفتند و عملاً نیز از آن بهره‌مند می‌شدند.» گواهی دانشمند متتبعی مانند مسعودی می‌رساند که خطابه‌های علی فراوان بوده‌است که سید رضی از این میان در نهج‌البلاغه تنها ۲۳۹ خطبه را نقل کرده، که جنبه ادبی قویتری را به انتخاب و تشخیص او داشته‌است.

کتاب‌های تحقیقی بسیار کاملی در مورد اسناد و مدارک نهج‌البلاغه انتشار یافته که از جمله مهمترین آن‌ها سه کتاب «روات و محدثین نهج‌البلاغه» تألیف محمد دشتی و همکاران، «استناد نهج‌البلاغه» تألیف امتیاز علی خان عرشی و ترجمه آیت‌الله‌زاده شیرازی و «مصادر نهج‌البلاغه» تألیف سید عبدالزهرا حسینی است.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

*Ghazale*

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/8/18
ارسال ها
1,639
امتیاز واکنش
12,844
امتیاز
373
سن
20
محل سکونت
Ahvaz
زمان حضور
8 روز 23 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
تمجید از نهج‌البلاغه

بسیاری از ادیبان برزگ عرب از جمله عبدالحمید کاتب (قرن دوم)، جاحظ (قرن سوم)، قدامة بن جعفر (قرن چهارم)، ابن ابی الحدید (قرن ششم) و خلیل بن احمد فراهیدی (قرن هشتم) فصاحت نهج‌البلاغه را ستوده‌اند. از جمله جاحظ در کتاب خود البیان والتبیین —که به گفتهٔ ابن خلدون یکی از ارکان چهارگانهٔ ادب محسوب می‌شود.

اشخاص در نهج‌البلاغه

عیسی
در نهج‌البلاغه عیسی بن مریم پیامبر مسیحیان با ویژگی ساده زیستی، قناعت و دنیاگریزی یاد شده‌است. در خطبه ۱۵۹ نهج البلاغه مسیح این گونه توصیف شده‌است

موسی

در نهج‌البلاغه از موسی بن عمران چندین بار یاد شده‌است. در خطبه‌ای، علی بن ابی طالب برای بیان موضوعی، موسی را مثال می‌آورد و در خطبه‌ای دیگر از موسی به عنوان مقتدای انسان‌ها یاد می‌کند.

خطبه ۴
در خطبه چهارم این کتاب، علی بن ابی طالب برای بیان موضوعی، موسی را مثال می‌آورد.

خطبه ۱۵۹
خطبه ۱۸۱
در این خطبه این موضوع که موسی با خدا (مستقیم) سخن می‌گفت، یادآوری شده‌است.

خطبه ۲۳۴
در این خطبه، علی بن ابی طالب از سادگی و فروتنی موسی در مقابل فرعون می‌گوید.

گزیده سخنان مشکل شماره ۳۱۷
این سخن دربارهٔ مکالمه علی بن ابی طالب و برخی مردم یهود است.

عمرو عاص

عمرو عاص وزیر معاویة بن ابی‌سفیان بود و در سـ*ـیاست و تصمیم‌گیری‌ها به وی کمک می‌کرد. وی در نهج البلاغه در خطبه‌های مختلف مورد نکوهش علی بن ابی طالب قرار گرفته‌است.

نامه به عمرو عاص
خطبه ۲۶
در این خطبه آمده‌است که عمر و عاص با معاویه بیعت نکرد مگر آنکه شرط کرد تا برای بیعت درهم و دینار فراوان بگیرد.

خطبه ۶۸
در این خطبه علی بن ابی طالب از شایستگی هاشم بن عتبه برای فرمانداری مصر می‌گوید و بر این نکته اشاره دارد که اگر هاشم بن عتبه حکمران مصر شود فرصتی برای عمر وعاص و لشکریانش باقی نمی‌ماند.

خطبه ۸۴
خطبه ۱۲۷
در این خطبه علی بن ابی طالب از حکمیت و علل پذیرش آن سخن می‌گوید.

خطبه ۱۷۷
علی بن ابی طالب در این خطبه از خیـ*ـانت حکمین پس از نبرد صفین صحبت می‌کند.

خطبه ۱۸۰
در این خطبه علی بن ابی طالب پس از نکوهش مردم کوفه و شکوه از آنان در انتهای خطبه می‌گوید «سوگند به خدا چه نادان مردمی که رهبر آنان معاویه و آموزگارشان پسر نابغه (عمر و عاص) باشد.» در این خطبه مردم کوفه بسیار مورد نکوهش قرار گرفته‌اند و به سستی آنان در جنگ و به بدعهدی و بی وفایی آنان اشاره شده

خطبه ۲۳۸
این خطبه در خصوص حکمیت است.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه

نَهجُ البَلاغه، برگزیده‌ای از گفته‌ها و نوشته‌های حکیمانه امیرالمومنین(ع)، که سید رضی در اواخر قرن چهارم قمری آنها را جمع‌آوری کرده است. این کتاب توسط گروهی از علما به دلیل محتوی غنی و همچنین بلاغتش، به «اخ‌ القرآن» برادر قرآن نامگذاری شده است. برخی از ادیبان عرب، فصاحت و بلاغت نهج‌البلاغه را ستوده‌اند. این کتاب در سه قسمت خطبه‌ها، نامه‌ها، کلمات قصار دسته بندی شده است. امام در بسیاری از خطبه‌‌ها، مردم را به انجام دستورات الهی و ترک محرمات دعوت کرده و در بخشی از نامه‌ها که خطاب به فرمانداران است، آنها را به رعایت حق مردم سفارش کرده است.
برخی در نسبت دادن نهج‌البلاغه به حضرت علی(ع) تشکیک کرده‌اند، اما در مقابل بسیاری از علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت همچون ابن ابی الحدید معتزلی نسبت دادن این کتاب به حضرت علی(ع) را صحیح می‌دانند و معتقدند که سید رضی فقط این سخنان را جمع آوری کرده است. برخی از علمای شیعه برای اثبات صحت سخنان و کلمات نهج البلاغه کتاب‌های متعددی در مورد اسناد و مدارک نهج‌البلاغه نوشته‌اند.

این کتاب به ۱۸ زبان ترجمه شده است و تعداد ترجمه‌های نهج‌البلاغه به زبان‌های مختلف به بیش از ۱۰۰ عنوان می‌رسد. شرح‌ها و مستدرکات متعددی در مورد نهج‌البلاغه نوشته شده است که برخی تعداد آن‌ها را به حدود ۳۰۰ عنوان بیان کرده‌اند.

نهج‌البلاغه در دوران معاصر مخصوصا بعد از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت و در مورد آن کتاب‌ها، مقالات و پایان‌نامه‌های متعددی تالیف شد. برخی ادعا کرده‌اند که نهج‌البلاغه یکی از کتاب‌هایی است که در عصر حاضر همواره در کنار قرآن در خانه‌‌های شیعیان یافت می‌شود. همچنین در این سالها کنفرانس‌ها و همایش‌های متعددی از طرف سازمان‌ها و نهادهای مختلف در مورد نهج‌البلاغه برگزار شده است. علاوه بر این، رشته‌ای با عنوان نهج‌البلاغه در مقطع کارشناسی ارشد تدوین شده و مربیان و معلمان زیادی با هدف ترویج مفاهیم نهج‌البلاغه، تربیت شده‌اند.

معرفی
امام علی(ع):
«چندانکه زمانه رام توست آن را آسان گیر و به امید بیشتر، خطر را بر خود مپذیر.»
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی،۱۳۷۷ش، نامه ۳۱، ص ۳۰۵.
نهج‌البلاغه کتابی شامل خطبه‌ها، نامه‌ها و جملات کوتاه حکیمانه امام علی(ع) است،[۱] که به عقیده برخی پس از قرآن کریم و احادیث نبوی، مهمترین منبع شناخت اسلام و ارزش‌های دینی است.[۲] سید رضی که به عنوان یکی از عالمان بزرگ شیعی معرفی شده در اواخر قرن چهارم هجری این مجموعه را جمع آوری کرده است. [۳] او درخواست دوستانش را برای جمع آوری مجموعه سخنان فصیح و بلیغ امیر‌المومنین، مهمترین انگیزه خود برای تالیف این کتاب عنوان کرده است. [۴]

معیار انتخاب سخنان امام علی(ع) در این کتاب فصاحت و بلاغت عنوان شده است.[۵] به همین دلیل کتاب نهج‌البلاغه، به معنای «راه و طریق آشکار بلاغت» نامیده‌ شده است.[۶] شیخ محمد عبده، یکی از علمای اهل سنت مصر معتقد است که «نهج‌البلاغه» بهترین توصیف و عنوان برای این کتاب است.[۷]

برخی عنوان کرده‌اند منبع سید رضی برای گردآوری سخنان حضرت علی(ع) بسیار غنی و گسترده بوده؛ چرا که او برای جمع‌آوری این کتاب از دو کتابخانه بزرگ بغداد بهره برده است.[۸] یکی از آنها کتابخانه ۸۰ هزار جلدی برادرش سید مرتضی بوده و دیگری نیز کتابخانه ۱۰ هزار جلدی «بیت الحکمه» وزیر بهاءالدوله ابن‌بویه دیلمی بوده است.[۹] برخی نقل کرده‌اند که سید رضی در شش جلد، نهج البلاغه را جمع‌آوری کرده‌ بود.[۱۰]

اهمیت و ارزش

محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل نهج‌البلاغه را برادر قرآن دانسته است.[۱۱] برخی گزارش کرده‌اند که نهج‌البلاغه یکی از کتاب‌های مورد توجه شیعیان برای حفظ کردن بعد از قرآن بوده است.[۱۲] بر اساس این گزارش‌ها نهج‌البلاغه بعد از قرآن، بیشترین نسخه‌های خطی، شرح و تفسیر را در فرهنگ اسلامی به خود اختصاص داده است و بسیاری از متون ادبی فارسی و عربی بعد از قرآن از نهج‌البلاغه تاثیر پذیرفته‌اند. [۱۳]

ترجمه این کتاب به زبان‌های مختلف و متعدد[۱۴] نشان دهنده جایگاه ویژه این کتاب نزد مسلمانان است. در زبان فارسی حدود ۳۹ ترجمه برای نهج‌البلاغه گزارش شده است. [۱۵] ترجمه و تفسیر‌های متعددی از نهج‌البلاغه به زبان فارسی وجود دارد که یا ناتمام مانده یا به بخشی از نهج‌البلاغه اختصاص یافته است.[۱۶] در کتاب اعیان الشیعه ادعا شده است که نهج‌البلاغه یکی از بزرگ‌ترین افتخارات عرب و اسلام است، همچنین در این کتاب عنوان شده است که شرح‌های نهج‌البلاغه بسیار زیاد هستند به نحوی که قابل جمع آوری نیستند.[۱۷] برخی نیز ادعا کرده‌اند که در مورد نهج‌البلاغه بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب نوشته شده است.[۱۸] در کتابنامه نهج‌البلاغه نیز نام ۳۷۰ عنوان کتاب پیرامون نهج‌البلاغه آورده شده است.[۱۹]

ارزش ادبی
در مورد اهمیت و ارزش ادبی و بلاغت نهج‌البلاغه سخنان متعددی از اندیشمندان زبان عربی نقل شده است[۲۰] برخی یکی از دلایل ماندگاری این کتاب را فصاحت و بلاغت موجود در این کتاب دانسته‌اند.[۲۱] ابن ابی الحدید عالم اهل سنت قرن هفتم هجری و شارح نهج‌البلاغه[۲۲] در ذیل شرح خطبه ۱۰۸ امام علی(ع) عنوان کرده است، یک سطر از نهج‌البلاغه با ۱۰۰۰ سطر و حتی بیشتر از سخنان ابن نباته، خطیب معروف قرن چهارم قمری، برابر است.[۲۳] او حتی در جای دیگر با شماتت کسانی که کلام امام علی(ع) را با ابن نباته مقایسه می‌کنند، کلام و اشعار ابن نباته را در مقابل نهج‌البلاغه مانند شعر شاگرد در مقابل استاد و شعر عالی در مقابل اعلی می‌داند.[۲۴]

جورج جرداق نویسنده مسیحی لبنانی نیز نهج‌البلاغه را کتابی با بالاترین سطح بلاغت معرفی کرده است و آن را قرآنی می‌داند که از مقام خود کمی پایین آمده است.[۲۵] او معتقد است تمام زیبایی‌های زبان عرب در این کتاب یافت می‌شود. [۲۶] او همچنین کلام نهج‌البلاغه را پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق عنوان کرده است.[۲۷] از شهاب الدین آلوسی فقیه و مفسر شافعی نیز این کلام نقل شده است. مکارم شیرازی از آلوسی نقل می‌کند که او عنوان کرده است که در نهج‌البلاغه سخنانی نزدیک به مرحله اعجاز وجود دارد.[۲۸]


همچنین شیخ ناصیف الیازجی ادیب و شاعر لبنانی، حفظ قرآن و نهج‌البلاغه را به پسرش برای سرآمد شدن در فصاحت و بلاغت زبان عربی سفارش کرده است.[۲۹] محیی الدین عبد الحمید، یکی از دانشمندان زبان عربی با تمجید از نهج‌البلاغه، این کتاب را چشمه جوشان بلاغت و فصاحت زبان عربی معرفی کرده است و معتقد است کلامش، فصیح‌ترین کلام بعد از کلام خداوند و رسولش است.[۳۰]


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه
برخی یکی از امتیازات فوق‌العاده نهج‌البلاغه را جامعیت و تنوع محتوی آن عنوان کرده‌اند؛ محتوایی که گفتارهای بدیع، شیرین، حساب‌ شده‌ و دقیقی در موضوعات مختلف و حتی گاهی متضاد دارد.[۳۲] شیخ محمد عبده، یکی از بزرگان اهل سنت معتقد است؛ در این کتاب نظرهای مختلف و متفاوتی وجود دارد گاهی انسان خود را در افق‌های بلند معانی و زیباترین و بهترین عبارت‌ها می‌بیند و گاهی در میدان جنگ، گاهی نیز عقلی نورانی در این کلام را مشاهده می‌کند که تلاش می‌کند انسان را از ظلمت‌ها به سوی ملکوت اعلی ببرد و در عالم قدس جای دهد.[۳۳] گاهی نیز انسان خود را در میان مدیرانی می‌بیند که علی(ع)، آنها را به مسائل سياست ارشاد و به راه و روش كياست، هدايت می‌‏كند.[۳۴]

ابن ابی الحدید معتزلی نیز با کلامی دیگر، گوناگونی و جامعیت محتوی نهج‌البلاغه را تایید کرده است.[۳۵] او می‌گوید در نهج‌البلاغه گاهی چهره «بسطام بن قيس»، «عتيبة بن حارث» و «عامر بن طفيل»؛ از شاعران و ادیبان عرب ظاهر می‌شود و گاه چهره «سقراط حكيم»، «يوحنّا» و «مسيح بن مريم» قابل مشاهده‌ است.[۳۶] عباس محمود العقاد یکی از ادیبان مصری در کتاب «عبقرية الإمام» نهج‌البلاغه را چشمه جوشانی از آیات توحید و حکمت الهی می‌داند.[۳۷]

برخی عنوان کرده‌اند که نهج‌البلاغه در واقع دیدگاه جامع امام علی(ع) درباره خدا، انسان، جهان، مبدا و معاد است.[۳۸] در این کتاب مکارم و سجایای اخلاقی و صفات پسندیده‌ای که لازمه شخصیت‌ انسان کامل است،

بیان شده است.[۳۹] همچنین در مورد رسالت پیامبران، امامت، وصایت، حکومت و رهبری، حقوق فرد و اجتماع، وصف مظاهری از زیبایی‌های طبیعت، روحیات منافقان و کافران و همچنین پاره‌ای از رخدادهای صدر اسلام و معرفی ناکثین، مارقین و قاسطین سخن گفته شده است.[۴۰]

محتوی نهج‌البلاغه در سه بخش خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها تنظیم شده است.

خطبه‌ها

بخش اول نهج‌البلاغه منتخبی از خطبه‌های امیر‌ المؤمنین است که شامل ۲۴۱ خطبه می‌شود.[۴۱] برخی این بخش را دائرة‌المعارف‌گونه‌ای از فرهنگ اسلامی می‌دانند.[۴۲] خطبه‌ها عموماً حاوی موضوعاتی چون خداشناسی، شناخت جهان، پیدایش عالم، طبیعت انسان، امت‌ها و حکومت‌های نیکوکار و ستمکار است اما مقصود اصلی امام در بیان این موضوعات تبیین و تشریح علوم طبیعی و جانورشناسی یا فهماندن نکته‌های فلسفی یا تاریخی نبوده است، بلکه مراد اصلی او تبیین خداشناسی و مسائل مهم اسلامی در پرتو بیان این موضوعات بوده است.[۴۳] سید رضی از میان تمام خطبه‌ها فقط چهار خطبه شقشقیه (شماره ۳)، غراء (شماره ۸۳)، اشباح (شماره ۹۱) و قاصعه (شماره ۹۲) را نامگذاری کرده است.[۴۴] خطبه‌های شقشقیه، غراء و متقین، مهم‌ترین خطبه‌های نهج‌البلاغه معرفی شده‌اند.[۴۵]

خطبه شقشقیه

خطبه شقشقیه که در بیان مسائل امامت و انتقاداتی به خلفای سه گانه است، یکی از خطبه‌های بحث برانگیز نهج‌البلاغه است.[۴۶] امام در این خطبه عملکردهای خلفا را نقد می‌کند و اصل خلافت هر یک از آنان را زیر سؤال می‌برد. وی همچنین به هجوم مردم برای بیعت با او و نیز سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین اشاره و سرانجام وجه پذیرش حکومت توسط خویش را بیان می‌کند.[۴۷]

از ابن عباس نقل شده است که به دلیل آمدن نامه‌ای از کوفه امام این خطبه را قطع کرد و با وجود اینکه از ایشان تقاضا کردم این خطبه را ادامه دهد، آن را ادامه نداد و من آن‌گونه که از قطع این خطبه و سخنان حضرت علی(ع) متاسف شدم در کل عمر خود از قطع هیچ سخنی متاسف نشده بودم.[۴۸] مرتضی مطهری این خطبه را یکی از زیبا‌ترین خطبه‌های نهج‌البلاغه می‌داند.[۴۹]

خطبه غراء

خطبه ۸۳، یکی دیگر از خطبه‌های معروف نهج‌البلاغه معرفی شده است، خطبه‌ای که به دلیل وجود آرایه‌های بیانی و بدیع همچون جناس، سجع، استعاره و کنایه به خطبه «غراء» نامگذاری شده است.[۵۰] سید رضی بعد از بیان این خطبه عنوان کرده است که در هنگام ایراد آن، مردم گریه می‌کردند.[۵۱] این خطبه با حمد و ثنای الهی و گواهی دادن حضرت به پیامبری حضرت محمد(ص) آغاز می‌شود و با سفارش به تقوای الهی با یادآوری نعمت‌های او و آزمایش بودن دنیا و یادآوری قیامت، مرگ، در گور نهادن انسان و از هم پاشیدن جسم و خوراک خزندگان شدن ادامه می‌یابد.[۵۲]

خطبه متقین

خطبه «متقین» یا «همام» به عنوان یکی دیگر از خطبه‌های تاثیرگذار و عجیب نهج‌البلاغه مطرح شده است.[۵۳] این خطبه به درخواست و اصرار یکی از یاران و شیعیان امام به نام «هَمَّام» در توصیف صفات متقین بیان شده است. امام علی(ع) در این خطبه پرهیزکاران را توصیف کرده است و برای آنان حدود ۱۰۵ صفت برشمرده‌ است.[۵۴] نکته جالب درباره خطبه متقین این است که همام بعد از ایراد این خطبه بیهوش شد و در همان بیهوشی از دنیا رفت.[۵۵]



نامه‌ها
این قسمت از نهج‌البلاغه ۷۹ بخش دارد که از ۱۲ وصیت‌نامه، سفارش و بخش‌نامه و ۲ فرمان، یک دعا، یک پیمان‌نامه و ۶۳ نامه مکتوب تشکیل شده است.[۵۶] در بخش نامه‌های نهج‌البلاغه که مخاطبان آنها عموما کارگزاران حکومتی، فرماندهان نظامی و ماموران مالیاتی بودند، بیشتر به مسائل حکومت‌داری و نحوه تعامل مسئولین حکومتی با مردم پرداخته شده است. [۵۷] برخی معتقدند این نامه‌ها سیره سـ*ـیاسی امام علی(ع) را روشن می‌کنند.[۵۸] با وجود اینکه این نامه‌ها از طرف حاکم به حکمرانان و مسئولین حکومتی نوشته شده در متن هیچ کدام از نامه‌ها دستور حکومتی گزارش نشده است،[۵۹] برخی معتقدند به نظر می‌رسد نامه‌ها را پدری مهربان و دلسوز برای فرزندان خود نوشته است.[۶۰]

نامه به امام حسن(ع)، نامه‌ی فرمان مالک اشتر و نامه به عثمان بن حنیف از معروف‌ترین نامه‌های نهچ‌البلاغه هستند.

همچنین ببینید: فهرست نامه‌های نهج‌البلاغه


کلمات قصار
«هرگاه خدا بنده‌ای را خوار دارد، او را از (آموختن) علم برکنار دارد.»
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی،۱۳۷۷ش، کلمات قصار، ص۴۱۴.
کلمات قصار شامل ۴۸۰ کلمه قصار است.[۶۱] در این بخش گزیده سخنان حکمت‌آمیز امیرالمؤمنین(ع)، پندها و نیز پاسخ پرسش‌ها و گفتارهای کوتاه وی آمده است.[۶۲]






ترجمه، شرح و مستدرک




نوشتار اصلی: فهرست ترجمه‌های نهج البلاغه
نهج‌البلاغه به زبان‌های مختلف از جمله فارسی، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، ترکی استانبولی، اردو، مالایی، آلبانیایی، بـ*ـو*سنیایی، آشوری، ارمنی، سواحلی، هوسائی، ژاپنی، چینی، روسی، اسپانیائی ترجمه شده است.[۶۳] شمار ترجمه‌های نهج‌البلاغه بیش از ۱۰۰ عنوان است.[۶۴] این کتاب حدود ۱۰ ترجمه مختلف به زبان انگلیسی، ۱۳ ترجمه به زبان اردو و ۱۶ ترجمه به زبان‌های دیگر دارد.[۶۴]

جعفر سبحانی معتقد است با وجود اینکه در سال‌های اخیر ترجمه‌های متعددی از نهج‌البلاغه منتشر شده است اما بسیاری از آنها به دلیل عدم توجه کافی به علوم عربی، قواعد و لغت‌شناسی ترجمه‌های صحیح و قابل قبولی نیستند، می‌توان گفت این آثار برداشت مترجم از متن نهج‌البلاغه‌ هستند. به نظر او ترجمه ملاصالح قزوینی که به زبان فارسی قدیم نوشته شده است و همچنین ترجمه سید جعفر شهیدی متقن‌ترین و فصیح‌‌ترین ترجمه از این اثر ارزشمند هستند.[۶۵] علاوه بر این از میان ترجمه‌های فارسی به ترجمه علینقی فیض‌الاسلام، عبدالمحمد آیتی، محمدتقی جعفری و محمدمهدی فولادوند[۶۶] و از میان ترجمه‌های انگلیسی به ترجمه طاهره صفار زاده می‌توان اشاره کرد.[نیازمند منبع]

ترجمه نهج‌البلاغه به صورت شعر نیز در زبان‌های مختلف توسط شاعران انجام شده است، که از جمله آنها می‌تواند به ترجمه منظوم نهج‌البلاغه توسط بعضی از ادبا در بمبئی هند، ترجمه منظوم نهج‌البلاغه توسط محمدعلی انصاری قمی، ترجمه منظوم نهج‌البلاغه توسط مهدی شفیعی، ترجمه منظوم نهج‌البلاغه توسط ناصر باریکانی و همچنین ترجمه منظوم نهج‌البلاغه به زبانی سندی توسط حافظ میرمحمدحسن علی خان حیدری و ترجمه منظوم نهج‌البلاغه به زبان ترکی توسط حسن ملایی علمداری اشاره کرد.[۶۷]

شرح‌ها
نوشتار اصلی: فهرست شرح‌های نهج البلاغه
شرح‌نویسی بر نهج‌البلاغه چند سال پس از تالیف آن شروع شد و تا عصر حاضر ادامه یافته است.[۶۸] شرح‌های بسیاری بر کل یا بخشی نهج‌البلاغه نوشته شده است که بسیاری از آنها امروزه نایاب‌اند و برخی نیز در دسترس نیستند.[۶۹] برخی ادعا کرده‌اند که در تاریخ اسلامی پس از قرآن کریم تقریبا هیچ کتابی نیست که به اندازه نهج‌البلاغه برای آن شرح و تفسیر نوشته شده باشد.[۷۰] تعداد فراوان شرح‌های نوشته شده احصا و جمع‌آوری دقیق آنها را مشکل کرده و فهرست‌نویسان شرح های مختلفی را بیان کرده‌اند.[۶۸] در «کتابنامه نهج‌البلاغه» بیش از ۳۰۰ اثر پیرامون این کتاب به زبان‌های مختلف ذکر شده است که به اذعان نویسنده، این فهرست هنوز جامع نیست.[۶۹] آنچه در ذیل آمده است صرفاً برخی از شرح‌های مهم به زبان فارسی و عربی است که امروزه موجود است.

  • فارسی[۷۱]
  1. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، محمد تقی جعفری.
  2. ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، سید علی نقی فیض‌الاسلام.
  3. شرح نهج‌البلاغه، میرزا محمد باقر نواب لاهیجی.
  4. پ‍ی‍ام‌ ام‍ام‌ ام‍ی‍رال‍م‍وم‍ن‍ی‍ن‌(ع‌): ش‍رح‌ ت‍ازه‌ و ج‍ام‍عی ب‍ر ن‍ه‍ج‌ال‍ب‍لاغ‍ه‌، آیت الله مکارم شیرازی.
  • عربی[۷۲]
  1. شرح ابن ابی الحدید، شاعر و ادیب معتزلی. به عقیده برخی این شرح باعث تحولی بنیادین در نگارش شرح نهج‌البلاغه شد.[۷۳]
  2. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، حبیب الله الهاشمی الخوئی (۱۲۶۸-۱۳۲۴ق.)
  3. شرح نهج‌البلاغه، لابن ابی الحدید؛ به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم.
  4. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، قطب الدین الراوندی (متوفای ۵۷۳ق.)؛ ‫المحقق عزیزالله العطاردی.
  5. حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغة، ‫قطب الدین الکیدری البیهقی؛ ‫تحقیق عزیزالله العطاردی. نگارش این شرح در سال ۵۷۶ق. پایان یافته است.
مستدرکات
همچنین ببینید: مستدرک نویسی
کتاب‌های مستدرک به کتاب‌هایی گفته می‌شوند که با هدف تکمیلِ کتابی دیگر و جبران‌ کاستی‌های آن تالیف شده‌اند.[۷۴] بنابراین منظور از مستدرکات نهج‌‌البلاغه کتاب‌هایی است که با هدف جمع کردن سخنان و مواعظی از امیرالمومنین(ع) که مورد غفلت سید رضی قرار گرفته است، تالیف شده‌‌اند.[۷۵] گفته شده از سید رضی به عنوان اولین مستدرک‌نویس نهج‌البلاغه نام برده شده، او برخی از صفحات کتاب نهج‌البلاغه را سفید گذاشته بود تا اگر در آینده سخنان و کلمات جدیدی از امام علی(ع) به دستش رسید، به نهج‌البلاغه اضافه کند.[۷۵]

با توجه به اینکه نهج‌البلاغه گزیده سخنان امام علی(ع) بود، بعد از سید رضی بسیاری از علما تلاش کردند دیگر سخنان امام را که در نهج‌البلاغه نیامده است؛ اما در کتاب‌‌های دیگر وجود دارند را جمع آوری کرده و بر نهج‌البلاغه بیافزایند.[۷۵] برخی از این آثار عبارتند از:[۷۶]

  • التذلیل علی نهج‌البلاغه: این کتاب تالیف عبد‌الله‌بن اسماعیل حلبی است که در قرن پنجم هجری تالیف شده است.
  • ملحق نهج‌البلاغه: این کتاب اثر احمد بن یحی بن احمد بن ناقه است که در سال ۷۲۹ قمری تالیف شده است.
  • مستدرک نهج‌البلاغه: این کتاب اثر شیخ هادی کاشف الغطاء است که در سال ۱۳۶۱ تدوین شده است.
  • تمام نهج‌البلاغه: این کتاب ر را سید صادق موسوی تدوین کرده است و در بیروت و مشهد به چاپ رسیده است.


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه
اسناد و مدارک نهج‌البلاغه



ذکر نکردن اسناد سخنان امیرالمومنین(ع) در نهج‌البلاغه، یکی از ابهامات مطرح شده در مورد این کتاب است.[۷۷] گفته شده که نهج‌البلاغه گزیده سخنان امام علی(ع) است و چون منابع این کتاب در زمان سید رضی رایج و مشهور بوده، وی لزومی بر ذکر نام منابع احساس نکرده است.[۷۷] اما به هر حال علما و پژوهشگران متعددی برای اثبات صحت انتساب نهج‌البلاغه به حضرت علی(ع) تلاش کرده‌اند که اسناد روایات و سخنان موجود در این کتاب را از لابلای ده‌ها کتاب و منبع کهن در قالب مجموعه‌های متعددی به نام اسناد و مدارک نهج‌البلاغه جمع‌آوری کنند.[۷۸]

کتاب‌های «مدارک نهج‌البلاغه و دفع الشبهات عنه» از شیخ هادی کاشف الغطاء، «مصادر نهج‌البلاغه فی مدارک نهج‌البلاغه» از هبه‌الدین شهرستانی، «مصادر نهج‌البلاغه» از عبدالله نعمه، «اسناد و مدارک نهج‌البلاغه» و «روات و محدثین نهج‌البلاغه» از محمد دشتی، «بحثی کوتاه پیرامون مدارک نهج‌البلاغه» از رضا استادی، «مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده» از سید عبدالزهرا حسینی خطیب و «تکمله منهاج البراعه فی شرح نهج‌البلاغه» از حسن زاده آملی از جمله کتاب‌‌های مستقلی هستند که به ذکر سندهای سخنان امام علی(ع) در نهج‌البلاغه پرداخته‌اند.[۷۹]






نهج‌البلاغه در عصر معاصر




تمبر هزاره نهج البلاغه که در ۲۵ مهر ۱۳۶۰ در ایران رونمایی شد.
برخی گزارش کرده‌اند که نهج‌البلاغه در فرهنگ اسلامی و شیعی در قرون گذشته غریب بوده و حتی این کتاب در میان طلاب حوزه علمیه جایگاه در خور توجهی نداشته است.[۸۰] اما برخی معتقدند در عصر معاصر مخصوصا بعد از انقلاب اسلامی ایران این مساله تا حدودی جبران شده است.[۸۱] برخی عنوان کرده‌اند که در جمهوری اسلامی نهج‌البلاغه با ظهور در رسانه و فرهنگ وارد توده مردم شد و به نوعی در فرهنگ عمومی حضور پیدا کرد،[۸۲] تا حدی که می‌توان گفت؛ نهج‌البلاغه یکی از کتاب‌هایی است که در کنار قرآن کریم در بسیاری از خانه‌های شیعیان مخصوصا ایرانیان یافت می‌شود.[۸۳]

بعد از شکل گیری جمهوری اسلامی در ایران، همایش‌ها و مسابقه‌های ملی و بین‌المللی متعددی در خصوص نهج‌البلاغه برگزار شد. موسسات و مراکز متعددی با محوریت نهج‌البلاغه شکل گرفت. در برخی از رشته‌های علوم انسانی درسی با عنوان نهج‌البلاغه برای تدریس اضافه شد و همچنین دانشکده‌ای با عنوان دانشکده و پژوهشکده نهج‌البلاغه تاسیس شد.[۸۴] همچنین در ۲۵ مهر ۱۳۶۰ش برای ارزش دادن به نهج‌البلاغه تمبری با عنوان «هزاره نهج‌البلاغه» منتشر شد که در این تمبر یکی از کلمات قصار حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه نوشته شده است.[۸۵]

در حال حاضر دو نشریه علمی پژوهشی با محوریت نهج‌البلاغه با عنوان «پژوهش‌های نهج‌البلاغه»[۸۶] و «پژوهشنامه نهج‌البلاغه»[۸۷] در حال انتشار هستند. همچنین مقالات متعددی در نشریات کشور در مورد نهج‌البلاغه نوشته شده است و پایان‌نامه‌های زیادی نیز توسط دانشجویان با محوریت نهج‌البلاغه تالیف شده است.[۸۸]

نرم‌افزارها

  1. منهج النور یا دانشنامه علوی: این نرم‌افزار توسط مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور در قم تهیه شده است. در این نرم افزار ۲۸۰ جلد کتاب با ۱۱۰ عنوان وجود دارد. همچنین در این نرم افزار حدود ۳۳ شرح و تعلیقه در ۱۶۳ جلد به زبان‌‌های فارسی و عربی قرار داده شده است. ۲۶ ترجمه به زبان‌های فارسی، انگلیسی و فرانسه از دیگر خصوصیات این نرم افزار است.[۸۹]
  2. موسوعه نهج‌البلاغه این نرم افزار شامل ۱۷۶ جلد کتاب در ۳۸ عنوان همچون شرح، ترجمه، مفردات، مصادر، منظومه‌ها، امثال و حکم نهج‌البلاغه می‌باشد. این نرم افزار توسط مرکز تحقیقات کامپيوتری نور در قم تهیه و تدوین شده است.[۹۰]
  3. دانشنامه جامع نهج‌البلاغه در این نرم افزار که توسط مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان تهیه شده است حدود صدها جلد شرح و ترجمه به زبان‌های زنده دنیا به صورت تطبیقی وجود دارد. دسترسی به هزاران موضوع متنوع به صورت ساختار درختی و قابلیت نمایش مصادر نهج‌البلاغه از دیگر خصوصیت‌های این نرم‌افزار می‌باشد.[۹۱]
بنیاد ملی نهج‌البلاغه
بنیاد ملی نهج‌البلاغه در سال ۱۳۵۵ شمسی تاسیس شد.[۹۲] در این موسسه کتاب‌های متعددی به زبان‌های گوناگون در مورد نهج‌البلاغه تالیف و تدوین شده است.[۹۲] همچنین ۱۴ کنگره و کنفرانس ملی و بین‌المللی توسط این موسسه برگزار شده است.[۹۲] با پیگیری این موسسه رشته کارشناسی ارشد نهج‌البلاغه تشکیل شد و این موسسه در طول مدت فعالیت خود توانست معلمان نهج‌البلاغه فراوانی را تربیت کند.[۹۲] گزارش شده است که با حمایت این موسسه پایان‌نامه‌ها و مقالات متعددی با موضوع نهج‌البلاغه منتشر شده است.[۹۲]






تردید در نهج‌البلاغه




تصویری از نسخه قدیمی نهج البلاغه نگاشته شده در سال ۵۴۴ق.
دو تردید در مورد کتاب نهج‌البلاغه مطرح شده است؛ برخی عنوان کرده‌اند که این کتاب را برادر سید رضی یعنی سید مرتضی جمع آوری کرده است و برخی نیز در انتساب محتوای این کتاب به حضرت علی(ع) تردید کرده‌اند.[۹۳] ابن خلکان مورخ مشهور اهل سنت، ابن حجر در لسان المیزان و یافعی در مرآت الجنات از جمله افرادی هستند که نسبت به هر دو مساله اظهار تردید کرده‌اند. [۹۴] این در حالی است که بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت معتقدند که سید رضی این کتاب را جمع‌آوری کرده و هیچ کدام از خطبه‌‌ها و دیگر بخش‌های نهج‌البلاغه تالیف سید مرتضی نبوده است.[۹۵]

نجاشی دانشمند رجالی و معاصر سید رضی نیز این کتاب را به سید رضی نسبت داده است.[۹۶] برخی نیز عنوان کرده‌اند؛ سید رضی در ترجمه برخی از کلمات بارها گفته است «قال الرضی»، این مساله نشان دهنده این است که سید رضی این کتاب را جمع آوری کرده است.[۹۷] علاوه بر این گروهی از محققین اجازه‌های باقی‌مانده از علمای شیعه و رساندن سلسله سند نهج‌البلاغه به سید رضی را دلیلی بر این می‌دانند که این کتاب را سید رضی جمع آوری کرده‌ است.[۹۸] علامه بحرالعلوم سخنان ابن‌ خلکان و تابعانش را مردود می‌داند و آن را ناشی از نادانی و انحراف از مذهب امامان عنوان می‌کند.[۹۹]

ابن ابی الحدید معتزلی شبهه در انتساب محتوی نهج‌البلاغه به امام علی(ع) را ناشی از هواپرستی و تعصب کورکورانه عنوان می‌کند و بر صحت انتساب محتوی نهج‌البلاغه به امام علی(ع) تاکید کرده است.[۱۰۰] از ابن تیمیه یکی از علمای اهل سنت نیز صحیح بودن انتساب نهج‌البلاغه به سید رضی و امام علی(ع) نقل شده است.[۱۰۱]

برخی نیز گزارش کرده‌اند که دانشمندان متعددی قبل از سید رضی خطبه‌ها و سخنان امام علی(ع) را جمع آوری کرده‌اند و همان اسناد و کتاب‌ها بخشی از منابع سید رضی برای جمع‌آوری نهج‌البلاغه بوده است.[۱۰۲] مثلا یعقوبی متوفی سال ۲۹۲ هجری قمری در کتابش سخن از چهارصد خطبه به جای مانده از علی(ع) به میان آورده است،[۱۰۳] یا اینکه مسعودی متوفی ۳۴۶ هجری قمری در مروج الذهب تعداد خطبه‌های به جا مانده از علی‌ ابن ابیطالب را ۴۸۰ خطبه دانسته است،[۱۰۴] ابن شعبه حرانی مولف کتاب تحف‌العقول عنوان کرده است که اگر فقط خطبه‌هایی که در مورد توحید از امیر‌المومنین(ع) به جا مانده است جمع آوری شود، به اندازه همان کتاب تحف‌العقول می‌شود.[۱۰۵]






انتقادات




برخی از علما ضمن تمجید و تحسین آنچه سید رضی در مورد نهج‌البلاغه انجام داده است، انتقاداتی نیز به این کتاب وارد کرده‌اند.[۱۰۶] شیخ محمد تقی شوشتری در مقدمه کتاب «بهج‌الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه» معتقد است که چون تلاش و سعی سید رضی انتخاب سخنان فصیح و بلیغ حضرت بوده است در برخی از موارد به اشتباه سخنانی که دشمنان امام علی(ع) به ایشان نسبت داده‌‌اند را نیز در نهج‌البلاغه آورده است و همچنین در برخی دیگر از موارد سخنان امیرالمومنین(ع) را تقطیع کرده است.[۱۰۷] شوشتری همچنین عنوان کرده است که عمده کتاب‌های مورد استفاده سید رضی کتاب‌‌های اهل سنت بوده است؛ لذا او برخی از کلمات که انتساب آنها به حضرت تکذیب شده است را نیز در نهج‌البلاغه آورده است. انتساب برخی از سخنان دیگر ائمه به امام علی(ع) نیز از دیگر انتقادات وارده به این کتاب ذکر شده است.[۱۰۷]






کتابت و چاپ نهج‌البلاغه




نسخه دستنویس از نهج‌البلاغه که توسط حسین بن محمد حسنی شیرازی در ربیع الاول ۶۹۳ در بغداد نوشته شده است و درحال حاضر در موزه ملک تهران نگهداری می‌شود.
به گزارش برخی، نهج‌البلاغه از جمله‌ کتاب‌هایی است که صدها نسخه از آن تا قبل از ظهور پدیده چاپ دست‌نویس شده است.[۱۰۸] برخی گزارش کرده‌اند که تا کنون ۳۰۰ نسخه دست‌نویس و خطی از نهج‌البلاغه شناسایی شده است، که البته ممکن است نسخه‌های دیگری در کتابخانه‌های شخصی و عمومی موجود باشند که هنوز شناسایی نشده‌اند.[۱۰۸] طباطبایی خصوصیات ۱۶۰ نسخه قدیمی نهج‌البلاغه، که متعلق به قرن پنجم تا دهم هجری بودند، را ذکر است.[۱۰۹]

برخی از صاحب‌نظران نسخه خطی و قدیمی متعلق به سال ۴۶۹قمری که توسط حسین بن حسن مودب کتابت شده و در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی وجود دارد، نسخه سال ۴۸۵قمری به خط فضل‌الله بن طاهر حسینی، نسخه قرن ۵ قمری متعلق به کتابخانه حسین علی محفوظ و چندین نسخه دیگری که در قرن ۵ کتابت شده است را از مهمترین و قدیمی‌ترین نسخه‌های نهج‌البلاغه برشمرده‌اند.[۱۱۰]

چاپ
نهج‌البلاغه در کشورهای ایران، مصر، لبنان، سوریه، قطر، همراه‌ با شرح‌ها و ترجمه‌های مختلف صدها بار چاپ شده است.[۱۱۱] قدیمی‌ترین چاپ کتاب نهج‌البلاغه مربوط به سال ۱۲۴۷ قمری در تبریز است.[۱۱۲] برخی از صاحب‌نظران مهمترین چاپ‌های نهج‌البلاغه را چاپ مصر در سال ۱۳۱۷ قمری با تحقیق و تعلیق محمد حسن نائلی مرصفی در دو جلد، چاپ بیروت با شرح محمد عبده در سال ۱۳۰۲ قمری، چاپ صبحی صالح در سال ۱۳۸۷ قمری در بیروت، چاپ سید علی نقی فیض ‌‌الاسلام اصفهانی در سال ۱۴۰۵ قمری به همراه ترجمه فارسی و چاپ بنیاد نهج‌البلاغه با تصحیح عزیزالله عطاردی از روی چند نسخه خطی و کهن در سال ۱۴۱۳قمری در تهران گزارش کرده‌اند.[۱۱۱]

منبع: ویکی شیعه


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه
خطبه اول: آغاز آفرينش آسمان و...



(فمن خطبة له (عليه ‏السلام)) يذكر فيها ابتداء خلق السماء و الأرض و خلق آدم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ

فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ

« 23»

أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ‏

« 24»

جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَا مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ

« 25»

أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَاءَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا

« 26»

ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ

جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا

« 27»

بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ

« 28»

ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِكَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ وَ أَلْسِنَةٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِي الْأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَةِ لَا يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ وَ لَا يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ وَ لَا يَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاكِنِ وَ لَا يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ

« 29»

منها في صفة خلق آدم (عليه ‏السلام)ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبْخِهَا تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبِلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَجَلٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا وَ فِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِينَةِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ

« 30»


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه
« 31»

ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا عِيشَتَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ

« 32»

مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ فَأَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ

« 33»

وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وُلْدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ احْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمُ الْآيَاتِ الْمُقَدَّرَةَ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِيهِمْ

وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُخْلِ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لَا كَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ

«35»

عَلَى ذَلِكَ نُسِلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ((صلى‏الله‏عليه‏وآله)) لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ تَمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِيِّينَ مِيثَاقُهُ مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ كَرِيماً مِيلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ ((صلى‏الله‏عليه‏وآله)) لِقَاءَهُ وَ رَضِيَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَكْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْيَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقَارَنَةِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَيْهِ كَرِيماً ((صلى‏ الله ‏عليه‏ وآله))

وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ كِتَابَ رَبِّكُمْ

مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ‏

« 36»

وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً جُمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَهُ بَيْنَ مَأْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فِي جَهْلِهِ وَ بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ وَ بَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِي مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَايِنٍ بَيْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ كَبِيرٍ أَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ أَوْ صَغِيرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَيْنَ مَقْبُولٍ فِي أَدْنَاهُ وَ مُوَسَّعٍ فِي أَقْصَاهُ

« 40»

(و منها في ذكر الحج)

وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ

جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً فَرَضَ حَجَّهُ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ.








از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است كه ياد ميكند در آن آغاز آفريدن آسمان و زمين و خلق آدم را قسمت أول آفريدن آسمان و زمين

(1) حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه همه گويندگان از مدح و ثناى او عاجزند (توانائى مدح و ثنائى كه لايق ذات او باشد ندارند، و از اينرو است كه حضرت سيّد المرسلين صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لا أحصى ثناء عليك، أنت كما أثنيت على نفسك يعنى مرا توانائى مدح و ثناى تو نيست، تو خود بايد ثنا گوى ذات اقدس خود باشى) و شمارندگان و حسابگران از شمارش نعمتها و بخششهاى او درمانده (زيرا نعمتها و عطاهاى حقّ تعالى غير متناهى و آخرى براى آنها متصوّر نيست، چنانكه در قرآن كريم س 14 ى 34 مى‏فرمايد: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها يعنى اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را بشماريد توانائى نداريد، پس كسيكه نتواند نعمتهاى پروردگار را بشمارد چگونه مى‏تواند حقّ او را ادا كند و شكرش را بجا آورد، لذا مى‏فرمايد:) و كوشش كنندگان نمى‏توانند حقّ نعمت او را ادا كنند (پس منتهى درجه سپاسگزارى آنست كه بنده بعجز از اداى حقّ نعمت او اعتراف كند) (2) خداوندى كه حقيقت او را صاحبان همّت بلند درك نمى‏كنند، و زيركيها و هوشهاى غوّاص (كه فرو مى‏روند در درياى افكار) باو دست نيابند (چگونه ممكن مى‏تواند حقيقت ذات او را در يابد) (3) خداوندى كه صفتش را نهايتى نيست (زيرا او را هيچ صفتى زائد بر ذات نباشد تا محدود و معيّن گردد) و نه خود او را صفتى است موجود و ثابت (كه در آن مقيّد و منحصر شود و احاطه بجميع صفات او نمايد، زيرا قيد و حصر از لوازم امكان است و واجب «جلّ شأنه» از آن منزّه باشد) و او را وقت و زمانى نيست كه معيّن شده باشد (و گفته شود بسيار وقت است كه بوده يا تازه موجود شده، زيرا او خالق زمان و بى نياز است از اينكه در زمان باشد تا زمان باو احاطه نمايد) و نه او را مدّت درازى است (كه بآن منتهى شود يعنى مدّت ندارد، پس او است ازلى و ابدى و زمان ندارد تا أجل و مدّت داشته باشد، زيرا زمان مقدار حركت است و حركت از عوارض جسم و او از جسميّت مبرّى است، پس محال است و نمى‏شود كه در زمان باشد) (4) خلائق را به قدرت و توانائى خود بيافريد (چنانكه در قرآن كريم س 17 ى 51 مى‏فرمايد: أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يعنى مى‏گويند كيست ما را پس از مرگ باز آرد و زنده كند، اى رسول اكرم در پاسخ ايشان بگو شما را زنده كند آن كسيكه در اوّل بار بيافريد) و بادها را بسبب رحمت و مهربانيش پراكنده كرد (چنانكه در قرآن كريم س 7 ى 57 مى‏ فرمايد: وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ يعنى او است آن كسيكه بادها را مى‏فرستد مژده دهنده پيش از آمدن رحمت خود يعنى پيش از آمدن باران بزمين) و حركت و جنبش زمين را به سنگهاى بزرگ و كوهها ميخكوب و استوار گردانيد (تا متحرّك و مضطرب نگردد و شما به آسودگى زندگى كنيد، چنانكه در قرآن كريم س 16 ى 15 مى‏فرمايد: وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ يعنى خداوند متعال كوههاى بزرگ را استوار نمود تا مبادا زمين حركت كند و شما را از سويى بسوى ديگر بيندازد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه
ص27

(5) اساس دين (چيزيكه بسبب آن خداوند متعال پرستش ميشود) شناختن او است (دانسته شود كه اوست آفريننده موجودات) و شناختن كامل تصديق و گرويدن باو است و تصديق تمام توحيد و يگانه دانستن او است و كمال توحيد خالص نمودن عملست براى او (زيرا توحيد تكميل نمى‏گردد مگر به اخلاص يعنى خدا شناس هر چه گويد و هر چه كند بايد خاصّ براى او باشد و به هيچ غرضى از اغراض دنيويّه نيالايد) و كمال اخلاص آنست كه صفات زائده بر ذات براى او تصوّر نكند (گفته نشود علم حقّ تعالى مثلا صفت زائده خارجى است كه بر ذات او عارض شده كه اين عقيده منافى با توحيد و يكتا دانستن او است) زيرا هر صفتى گواهى مى‏دهد كه آن غير از موصوف است و هر موصوفى گواهى مى‏دهد كه آن غير از صفت است (بنا بر اين) (6) كسيكه وصف كند خداوند را (او را موصوف كرده به صفت زائده بر ذات) قرينى براى او دانسته و او را (با موجود ديگر در واجب الوجود بودن) همسر قرار داده، و كسيكه براى او همسرى قرار داد پس او را دو تا دانسته، و كسيكه دو تا دانستش پس او را تجزئه و تقسيم كرده (و هر چيزيكه قابل تجزئه و تقسيم باشد مركّب است و هر مركّبى داراى اجزاء) و هر كه او را تقسيم كند باو نادان است، و كسيكه بوى نادان شود پس به سويش اشاره مى‏نمايد، و كسيكه به سويش اشاره كند او را محدود و معيّن ميكند (حدّ و نهايت براى او قرار مى‏دهد) و كسيكه محدودش دانست، پس او را شمرده (در خارج او را واحد عددى گردانيده) (7) و كسيكه بگويد در چيست او را در ضمن چيزى قرار داده (مقرّ و محلّى برايش انتخاب كرده) و كسيكه بگويد بر چيست بعضى از امكنه را از او تهى دانسته (اگر بگويد در كجا نيست و بر كجا هست او را جسم و مركّب قرار داده، و لازمه آن حدوث و نو پيدا شدن او است).

(8) خداوند متعال هميشه بوده است نه آنكه حادث و نو پيدا شده باشد (در اين كلمه حضرت از حقّ تعالى و حدوث زمانى را نفى ميكند) موجود و هستى است كه مسبوق بعدم و نيستى نيست (يعنى نه آنكه هستى او ذاتاحادث باشد كه در اين كلمه حدوث ذاتى را نفى ميكند) با هر چيزى است نه بطوريكه همسر آن باشد (پس با هر چيزى است يعنى هر چيزى باو قائم و بر پا است) و غير از هر چيزى است نه بطوريكه از آن كناره گيرد (زيرا اگر از چيزى كناره گيرد آن چيز چيزى نخواهد بود، براى آنكه اوست نگاه‏دارنده هر چيزى) فاعل است و فعل از او صادر ميشود نه بمعنى حركات و انتقالات از حالى به حالى (زيرا حركت از لوازم جسم است و او از جسميّت مبرّى است) و نه بمعنى آلت (زيرا اگر صدور فعل از او به معاونت آلت باشد پس او بغير خود احتياج دارد و احتياج نقص و نقص بر واجب الوجود محالست، بنا بر اين بى آنكه او را چشمى باشد بالذّات) بصير است و بينا بوده هنگاميكه هيچ چيزى از آنچه را كه آفريده نبوده، و منفرد است و تنها بوده هنگامى كه سكنى (چيزى كه بآن اطمينان به هم رسد) نبوده تا بآن مأنوس شود (و از انس با آن آرام گيرد) و وحشت نكند از نبودنش (پس چون شناختى او را، اكنون بطور اجمال بدان كه او است خداوندى كه به قدرت كامله) (9) مخلوقات را بيافريد بدون بكار بردن فكر و انديشه (زيرا فكر در هر چيزى براى حصول امرى است كه نبوده و همه اشياء براى خداوند متعال در مرتبه ذات اوّلا و ابدا ثابت است) و بى تجربه و آزمايشى كه از آن استفاده كند (زيرا تجربه در باره كسى است كه بخواهد به آزمايش علم پيدا كند، نه در باره خداى تعالى كه علم او عين ذات اوست) و بى آنكه جنبشى در خود پديد آورد (آفريدن او از روى حركت نيست، زيرا حركت نفس تغيّر است و تغيّر از خواصّ امكان باشد) و بى اهتمام نفسى كه در آن اضطراب و نگرانى داشته باشد (كه آيا اين كار كه كرده صلاح بوده يا نه، زيرا اضطراب و نگرانى مستلزم جهل بعواقب امور است، و جهل‏ و نادانى بر ذاتى كه عين علم است روا نيست) (10) اشياء را از عدم و نيستى در وقت خود بوجود و هستى انتقال داد (لباس هستى بآنها پوشانيد هر وقت كه مصلحت بود) و ميان گوناگون بودن آنها را موافقت و سازگارى داد، و طبائع آن اشياء را ثابت و جاگير كرد (هر غريزه و طبيعتى را در موضع مستعدّ خود قرار داد) و آن طبائع را لازمه آن اشياء گردانيد (بطوريكه ممكن نيست جدائى ما بين آنها، مانند شجاعت كه لازمه مرد شجاع و دلير باشد و سخاوت كه غريزه مرد جواد و كريم است، خلاصه مخلوقات را بيافريد) (11) در حالتى كه دانا بود بآنها پيش از آفريدنشان و احاطه داشت بحدود و اطراف و انتهاء آنها، و آشنا بود به چيزهائى كه پيوسته‏اند بآن اشياء و به نواحى و گوشه‏هاى آنها (به كليّات و جزئيّات همه مخلوقات دانا بود).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,311
امتیاز واکنش
24,389
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 6 ساعت 55 دقیقه
(12) پس (از آنكه خداوند متعال را شناختى و بطور اجمال به كيفيّت ايجاد و عوالم برخوردى، اكنون در تعقيب آنچه گذشت ببيان ديگر بنحو تفصيل بدان كه حقّ تعالى به قدرت و توانائى خود) شكافت جوّهاى لا يتناهى را، و اطراف و گوشه‏هاى آنرا باز نموده بالاى فضا هوا و جاى خالى را بيافريد،

پس در آن، آب كه موجهايش متلاطم و پى در پى بود و از بسيارى روى هم مى‏غلطيد جارى كرد، (13) آن آب را بر پشت باد تندى كه قوىّ و با صداى بلند بود بر نشاند پس به باد فرمان داد تا آن آب را (از هر سو) باز گرداند و محكم نگاهش دارد (تا از هم پاشيده نشود) و باد را تا سر حدّ آب نگاه داشت و در جايگاه آن آب قرار داد، هوا در زير آن باد باز و گشاده و از بالايش آب ريخته شده (و در جنبش بود) (14) آنگاه باد ديگرى را آفريد و جاى وزيدن آنرا عقيم گردانيد (آن باد را فقط براى موج آب بيافريد نه براى چيز ديگر) و قرار داد آنرا كه هميشه ملازم تحريك آب باشد، و وزيدن آنرا تند كرد و مبدا تكوينش را دور دست گردانيد (به قسمى كه جاى وزيدنش شناخته نمى‏شود) پس آنرا به حركت دادن و برهم زدن آن آب فراوان و بر انگيختن و بلند كردن موج درياها فرمان داد (فرمان داد تا هر گوشه‏اى از آن آب را كه خود دريايى است بموج آورد) (15) پس آن باد هم آن آب را مانند مشك جنبانيد و بهم زد، و بآن تند وزيد مانند وزيدنش در جاى خالى و وسيع (و چنان بر آن آب وزيد كه) اوّل آنرا به آخرش باز مى‏گرداند، و ساكنش را بمتحرّك آن، تا آنكه انبوهى از آن آب بالا آمد و آن قسمتى كه متراكم و بر روى هم جمع شده بود كف كرد، (16) پس خداوند متعال آن كفها را در جاى خالى وسيع و فضاء گشاده بالا برد، هفت آسمان را (بدون اعوجاج و كجى) از آن كفها پديد آورد، زير آن آسمانها موجى را قرار داد تا از سيلان و ريزش ممنوع باشد و بالاى آنها سقفى را كه محفوظ است و بلند (و آن آسمانها را بر پا نمود) بدون ستونهايى كه نگاه دارد و بى ميخ (و يا ريسمانى) كه آنها را منظّم داشته باشد، (17) آنگاه آن آسمانها را به زينت ستاره‏ها و روشنى نور افكنها آرايش داد و در آنها چراغ نور افشان خورشيد و ماه درخشان را بجريان انداخت در حالتى كه (هر يك از آن ستاره‏ها و خورشيد و ماه) در فلكى است دور زننده و سقفى سير كننده و لوحى متحرّك.

ص28

(18) آنگاه ميان آسمانهاى بلند را باز نمود، و به انواع مختلفه از فرشتگان خود پر كرد، (قسم اوّل از آنان فرشتگانى هستند كه) (19) بعضى از ايشان در حال سجودند، ركوع نمى‏كنند، و برخى در ركوعند، بر پا نمى‏ايستند، و گروهى در صفّ ايستاده‏اند، از جاى خود بيرون نمى‏روند، و بعضى تسبيح گوينده‏اند كه خسته نمى‏شوند (همه اصناف ملائكه غير مادّى هستند كه) آنان را نه خواب در چشمها و نه سهو در عقلها مى‏آيد، و نه سستى و نه غفلت فراموشى فرا مى‏گيرد، (20) و دسته‏اى از آنان (قسم دوّم از فرشتگان) امين بر وحى خداوند متعال هستند و براى پيغمبران او زبانها و ترجمانانند، و براى رساندن حكم و فرمانش آمد و رفت كنندگان مى‏باشند، (21) و جماعتى از اينان (قسم سوّم از ايشان) نگهبان بندگان و دربان براى بهشتهاى‏ او هستند، (22) و عدّه‏اى از آنان (قسم چهارم فرشتگان) قدمهاشان در طبقات زيرين زمين ثابت و گردنهاشان از آسمانهاى زبرين در گذشته، و اعضاء ايشان از اطراف جهان بيرون رفته، و دوشهاى آنان موافق با پايه‏هاى عرش مى‏باشد (و از هيبت و عظمت انوار الهىّ) (23) در برابر عرش چشمهايشان به زير افتاده 0 و در زير آن خود را به بالهايشان پيچيده‏اند (در علم و معرفت خود فرو رفته‏اند تا بحدّى كه مى‏توانند در عوالم بى‏پايان معارف خدائى سير كنند، مانند طايرى كه بتوسّط دو بال خويش تا اندازه‏اى كه مى‏تواند در هوا پرواز ميكند) ميان آن فرشتگان و كسانيكه فروترند از ايشان حجابهاى عزّت و پرده‏هاى قدرت زده شده (كه كسى به پشت آن پرده‏ها راه علمى ندارد مگر انبياء و اوصياء ايشان و خوّاص از بندگان خداى تعالى و معرفت و خدا شناسى آن فرشتگان بطورى است كه) (24) پروردگارشان را در وهم و خيال به صورتى در نياورند، و نه اوصاف خلائق را بر او جارى سازند، و نه او را به مكانهايى محدود كنند، و بنظائر و امثال به جانبش اشاره نمى‏كنند (زيرا فرشتگان شناسايند و دانا، پس كسيكه پروردگارش را به صورتى در آورد و اوصاف خلائق را بر او جارى سازد و او را بحدّى محدود كند و به جانبش اشاره نمايد نادان است، چنانكه پيش از اين در باب معرفت و خدا شناسى بيان شد).


نهج‌البلاغه

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و ɢнαzαʟ
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا