- عضویت
- 22/8/20
- ارسال ها
- 141
- امتیاز واکنش
- 2,899
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- ɧamɷɷŋ cɩtʏ
- زمان حضور
- 5 روز 9 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
خودش را بر روی رخت خوابش پرت کرد و سرگردان نگاهی به تمام اتاق انداخت. با برخورد نور مهتاب به وسایل اتاق، سایههای گوناگونی تشکیل شده بود؛ بزرگ و کوچک.
مونا آهسته و سرگردان و با خستگی زمزمه کرد:
- اون زن کی بود؟ از کجا اسم من رو میدونست؟ چرا گفت مراقب خودم باشم؟ اصلاً برای چی یهویی از کارم اخراج شدم؟ چرا مرگ بیبی مشکوک بوده؟...
خودش را بر روی رخت خوابش پرت کرد و سرگردان نگاهی به تمام اتاق انداخت. با برخورد نور مهتاب به وسایل اتاق، سایههای گوناگونی تشکیل شده بود؛ بزرگ و کوچک.
مونا آهسته و سرگردان و با خستگی زمزمه کرد:
- اون زن کی بود؟ از کجا اسم من رو میدونست؟ چرا گفت مراقب خودم باشم؟ اصلاً برای چی یهویی از کارم اخراج شدم؟ چرا مرگ بیبی مشکوک بوده؟...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: