خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Masoumehmolayari

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
714
امتیاز
153
سن
29
زمان حضور
2 روز 5 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: در انتهای کوهستان سرد
نام نویسنده: معصومه مولایاری
ژانر: فانتزی، ترسناک، عاشقانه
خلاصه:
دختری که به علمی غریب علاقه‌مند می‌شود و ناخواسته درگیر عهدی می‌شود.
عهد با استادی که برای رسیدن به هدف خود، او را قربانی و اسیر دنیای جدیدی می‌کند.
استادی که شب اول قبرش، از خانه ابدی خود ناپدید شد و...

لینک:

با سلام خدمت دوستان عزیز و کادر منتقدین عزیز:
دوستان خوش‌حال می‌شم این خط‌خطی های بنده رو قابل بدونید و برای بهتر شدنش کمک کنید.
قبل از خوندن اون از شما درخواست دارم به این نکته توجه کنید که این رمان حدود ۸۰۰ صفحه خواهد شد و
فصل به فصل هست.
و در فصل اول که تا همین جا هست فقط در حد برگزیده شدن شخصیت اصلی داستان و آشنایی با شخصیت‌هاست...
و بهتون قول میدم بهترین ها رو خواهید خواند.
اصلا از هیچ نقد کوبنده ای ناراحت نخواهم شد .
این نوشته ها حاصل یک سال و خواندن و آموختن حداقل ۲۰۰ کتاب علوم غریبه ... میباشد.
کمی صبور باشید.
علاوه بر ظاهر داستان که فقط به یک پدیده خون آشام در فصل اول روایت شده...‌ دنیای جدیدی ظاهر خواهد شد.
این قسمت رو نوشتم تا بدونید برای تک تک کلمات و پلات‌هام برنامه ریختم...
ممنون از وجود پر مهرتان


نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد | masumeyari کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Asal_Zinati، Ghazaleh.A و 5 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد
در انتهای کوهستان سرد، اثری که بیش و پیش از هر چیز دیگر، ملموس بودنش است که به چشم می‌آید. همه چیز به راحتی قابل لمس و درک است. فضاسازی این اثر به قدری خوب است که داستان را می‌شود با تمام وجود لمس کرد. این فضاسازی در پارت‌های ابتدایی به خوبی می‌تواند خواننده را خلع سلاح و وادار به خواندن رمان کند، به خصوص بعد از دیدن نامی که نسبتا جدید و مرتبط با موضوع است، خلاصه‌ای استاندارد که گره‌ها و ابهام‌های زیادی دارد و قدرت قلم را همان اول کار نشان می‌دهد و مقدمه‌ای که هماهنگ با اسم و مرتبط با ژانرهاست.
دیالوگ و مونولوگ خود متن هستند، استراکچر داستان، ضعف در آن‌ها می‌تواند داستان را روی لبه‌ی تیغ قرار دهد. رمان شما اثری بود که دیالوگ‌های آن بیشتر، پر حجم‌تر و پربارتر از مونولوگ‌هایش بودند. بیشتر اطلاعات در دیالوگ بیان می‌شد و بیشتر متن را هم دیالوگ تشکیل می‌داد. این اصلا خوب نیست به خصوص زمانی که رمان پر کاراکتر است و نویسنده به خوبی مشخص نکرده گوینده چه کسی است، چرا که بخش‌هایی از داستان را به شدت گنگ کرده. بهتر است میان دیالوگ‌ها مونولوگ اضافه کنید و با توصیف حالات و بیان اسامی شخصیت‌ها تعادل را برقرار کرده و از گیج شدن خواننده جلوگیری کنید.
در بخش‌هایی از رمان شاهد حشو بودیم:
به یک تحولی عظیم در عرصه‌ی زندگی.
"ی" وحدت تحول را نشان می‌دهد و "یک" حشوی نازیباست. (یا برعکس)
در بخش‌هایی نیز تکرار کلمات آزاردهنده می‌شد:
در همین فکر و خیال بود که چشمانش خواب را به رویاهای واهی ترجیح داد و به عالم رویای واقعی دل سپرد.
متن مبهم و پرگره است، یک داستان رمزآلود اما متاسفانه توصیف احساسات مناسب نیست. خواننده نمی‌تواند با احساس شخصیت انس بگیرد. زاویه دید انتخابی شما، سوم شخص، در توصیف احساسات کم می‌آورد و با توجه به ژانرهای اثر شما، عاشقانه و ترسناک و اینکه کارتان رمانتیسم است بهتر بود زاویه دید اول شخص باشد. برای مثال:
احساس ‌دلهره و ترس داشت
توصیف مناسبی نیست. تحمیل واژه است. باید با بیان حالت بهتر توصیف شود مثلا:
رنگش به شدت پریده بود. دستانش می‌لرزید و تنش رعشه گرفته بود...
این تحمیل واژه نیست، همراه کردن خواننده با کاراکتر است.
این عدم توصیف مناسب فقط درباره‌ی احساس نیست. در چند پارت ابتدایی من نمی‌دانستم ودیان کیست، یا حتی چیست!
این اثر رمانی پر کاراکتر است. در چنین رمان‌هایی شخصیت‌ها باید کم کم وارد داستان شوند و آرام آرام اطلاعاتی در مورد آن‌ها داده شود. هجوم شخصیت در رمان شما گیج کننده بود و این مسئله پتانسیل جذب خواننده را تهدید می‌کند. آرام آرام شخصیت‌ها را وارد کنید و ناگهان اطلاعات ندهید.
در بخش‌هایی از رمان ناگهان زاویه دید بی هیچ اشاره و علامتی در تعدادی از جملات به اول شخص تغییر می‌کرد:
بدنش کوفته شده و گزگز می‌کرد. با شنیدن نام بابا، پوزخندی گوشه لــ*ب‌های رنگ رو رفته‌اش جا داد.
چقدر سارا دل‌خوش بود. ببینی بابا باز با زهرا دعواش شده ‌یاد من افتاده.
بهتر است با بازبینی این بخش‌ها را ویرایش کنید.
طاها حال خود را ذکور می‌دانست و طبق عادات و آداب پیشینیان خود را قوی‌تر از چند زن می‌دانست
ذکور به معنی مردهاست. شاید بهتر باشد با کلمه‌ای مفرد جایگزین شود.
می‌دانست دو بار تکرار شده. یکی از آن‌ها را با چیز دیگری جایگزین کنید.
بافت داستان کتابی است اما در بخش‌هایی ادبی می‌شود:
تردیدی دال بر سخن گفتن بر وجودشان رخنه کرده بود.
بافت باید یکدست باشد.
ودیان رمقی برام نمونده. خوابم میاد! تو نمی خوابی؟
استفاده از "رمقی برام نمونده" در دیالوگ عجیب است و باورپذیری را کاهش داده.
قلم قوی است و در صورت دقت بیشتر آثاری بی نقص‌تر می‌توان از نویسنده انتظار داشت.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/4/12


نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد | masumeyari کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، MĀŘÝM، Karkiz و 7 نفر دیگر

Masoumehmolayari

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
714
امتیاز
153
سن
29
زمان حضور
2 روز 5 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسیار تاثیر گذار و منطقی بود... سعی میکنم موارد گفته شده رو رعایت کنم سپاس از وقت گران بهای شما...
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد
در انتهای کوهستان سرد، اثری که بیش و پیش از هر چیز دیگر، ملموس بودنش است که به چشم می‌آید. همه چیز به راحتی قابل لمس و درک است. فضاسازی این اثر به قدری خوب است که داستان را می‌شود با تمام وجود لمس کرد. این فضاسازی در پارت‌های ابتدایی به خوبی می‌تواند خواننده را خلع سلاح و وادار به خواندن رمان کند، به خصوص بعد از دیدن نامی که نسبتا جدید و مرتبط با موضوع است، خلاصه‌ای استاندارد که گره‌ها و ابهام‌های زیادی دارد و قدرت قلم را همان اول کار نشان می‌دهد و مقدمه‌ای که هماهنگ با اسم و مرتبط با ژانرهاست.
دیالوگ و مونولوگ خود متن هستند، استراکچر داستان، ضعف در آن‌ها می‌تواند داستان را روی لـ*ـبه‌ی تیغ قرار دهد. رمان شما اثری بود که دیالوگ‌های آن بیشتر، پر حجم‌تر و پربارتر از مونولوگ‌هایش بودند. بیشتر اطلاعات در دیالوگ بیان می‌شد و بیشتر متن را هم دیالوگ تشکیل می‌داد. این اصلا خوب نیست به خصوص زمانی که رمان پر کاراکتر است و نویسنده به خوبی مشخص نکرده گوینده چه کسی است، چرا که بخش‌هایی از داستان را به شدت گنگ کرده. بهتر است میان دیالوگ‌ها مونولوگ اضافه کنید و با توصیف حالات و بیان اسامی شخصیت‌ها تعادل را برقرار کرده و از گیج شدن خواننده جلوگیری کنید.
در بخش‌هایی از رمان شاهد حشو بودیم:
به یک تحولی عظیم در عرصه‌ی زندگی.
"ی" وحدت تحول را نشان می‌دهد و "یک" حشوی نازیباست. (یا برعکس)
در بخش‌هایی نیز تکرار کلمات آزاردهنده می‌شد:
در همین فکر و خیال بود که چشمانش خواب را به رویاهای واهی ترجیح داد و به عالم رویای واقعی دل سپرد.
متن مبهم و پرگره است، یک داستان رمزآلود اما متاسفانه توصیف احساسات مناسب نیست. خواننده نمی‌تواند با احساس شخصیت انس بگیرد. زاویه دید انتخابی شما، سوم شخص، در توصیف احساسات کم می‌آورد و با توجه به ژانرهای اثر شما، عاشقانه و ترسناک و اینکه کارتان رمانتیسم است بهتر بود زاویه دید اول شخص باشد. برای مثال:
احساس ‌دلهره و ترس داشت
توصیف مناسبی نیست. تحمیل واژه است. باید با بیان حالت بهتر توصیف شود مثلا:
رنگش به شدت پریده بود. دستانش می‌لرزید و تنش رعشه گرفته بود...
این تحمیل واژه نیست، همراه کردن خواننده با کاراکتر است.
این عدم توصیف مناسب فقط درباره‌ی احساس نیست. در چند پارت ابتدایی من نمی‌دانستم ودیان کیست، یا حتی چیست!
این اثر رمانی پر کاراکتر است. در چنین رمان‌هایی شخصیت‌ها باید کم کم وارد داستان شوند و آرام آرام اطلاعاتی در مورد آن‌ها داده شود. هجوم شخصیت در رمان شما گیج کننده بود و این مسئله پتانسیل جذب خواننده را تهدید می‌کند. آرام آرام شخصیت‌ها را وارد کنید و ناگهان اطلاعات ندهید.
در بخش‌هایی از رمان ناگهان زاویه دید بی هیچ اشاره و علامتی در تعدادی از جملات به اول شخص تغییر می‌کرد:
بدنش کوفته شده و گزگز می‌کرد. با شنیدن نام بابا، پوزخندی گوشه لــ*ب‌های رنگ رو رفته‌اش جا داد.
چقدر سارا دل‌خوش بود. ببینی بابا باز با زهرا دعواش شده ‌یاد من افتاده.
بهتر است با بازبینی این بخش‌ها را ویرایش کنید.
طاها حال خود را ذکور می‌دانست و طبق عادات و آداب پیشینیان خود را قوی‌تر از چند زن می‌دانست
ذکور به معنی مردهاست. شاید بهتر باشد با کلمه‌ای مفرد جایگزین شود.
می‌دانست دو بار تکرار شده. یکی از آن‌ها را با چیز دیگری جایگزین کنید.
بافت داستان کتابی است اما در بخش‌هایی ادبی می‌شود:
تردیدی دال بر سخن گفتن بر وجودشان رخنه کرده بود.
بافت باید یکدست باشد.
ودیان رمقی برام نمونده. خوابم میاد! تو نمی خوابی؟
استفاده از "رمقی برام نمونده" در دیالوگ عجیب است و باورپذیری را کاهش داده.
قلم قوی است و در صورت دقت بیشتر آثاری بی نقص‌تر می‌توان از نویسنده انتظار داشت.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/4/12


نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد | masumeyari کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Karkiz، Asal_Zinati، Ghazaleh.A و 2 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
بسم‌الله
عنوان اثر «در انتهای کوهستان سرد» که در ابتدا گمان می‌بردم قرار است اتفاقات در این مکان، که با اضافه کردن کلمه‌ی سرد به در انتهای کوهستان مخوف‌تر جلوه می‌کند، رخ دهد.
اما بهتر است بپردازیم اول به خلاصه‌ای که به نظر می‌رسد بیش از حد رویدادها را لو داده، تا بعد کم، کم به سراغ بررسی عنوان، در سیر نقد رمان رویم.
ژانرهای منتخب ترسناک، عاشقانه و فانتزی بودند و برای انتخاب نام اثر، ژانر فانتزی و ترسناک در برگیرنده‌اش بود و در نگاه اول گمان می‌رود مقدمه مختص به ژانر عاشقانه‌ی این رمان می‌باشد!

اما نه و این طور که حدس زده شده، نبود! تنها با خواندن این رمان می‌توان فهمید منظور از عشق و علاقه‌ی در مقدمه ذکر شده، علاقه‌ی شخصیت رمان، یعنی وِدیان به همان نیروهای ماؤرایی بوده و این به ژانر ترسناک رمان برمی‌گردد که قرار است رمان را به مکانی دلهره آور تبدیل کند.
نویسنده شروع را با اتفاقی عجیب و سوال برانگیز رقم می‌زند و طوری در اعمال توصیفات فضا و احساسات نهایت تلاش برای کامل بودنشان کرده که خواننده را ترغیب به خواندن ادامه‌ی رمان می‌کند.
در این میان ضعفی که به چشم می‌آمد هجوم شخصیت‌ها بود که با توجه به زاویه
دید دانای کل، در به تصویر کشیدن برخی قسمت‌های رمان نویسنده موفق نبود.
خواننده گیج می‌شد و نمی‌دانست کدام شخصیت در آن لحظه دارد تعریف می‌شود.
با توجه به این که بیشتر رویدادهای ترسناک به شخصیت وِدیان برمی‌گرشت، راوی اگر به اول شخص تغییر پیدا می‌کرد، تعریف شخصیت‌های متعدد از نگاه یک نفر دیگر برای خواننده گیج کننده نخواهد بود.

به اضافه‌ی آن اشتباهات تایپی و نگارشی و ویرایشی بودند که ذهن خواننده را به سمت خود سوق می‌داد و موجب حواس پرتی می‌شد‌.
در بعضی قسمت‌ها تکرار کلمات در یک جمله، سبب کاهش زیبایی جمله می‌شد.
مثلا من این متن را مثال می‌زنم
کم‌کم کوفتگی تنش از تن خارج شد که مشاهده می‌کنید دو بار کلمه‌ی تن تکرار شده.
یا برای پرش‌های زمانی که باید
*** استفاده می‌شد، نویسنده از .... استفاده کرده و این اشتباه بود.
در همه‌ی رمان‌ها، به خصوص در رمان ترسناک باید متعادل بودن سیر رمان حفظ شود.
از این موضوع که نباید آن قدر اتفاقات ترسناک بی شمار باشند که دیگر خواننده غافلگیر نشود و نه آن قدر کم باشد که خواننده از خواندن رمان خسته شود، اگر بگذریم؛ رعایت تند و یا کند نبودن و نپرداختن و پرداختن بیش از حد به قسمتی از رمان هم ملاک است!
باید در این امر، نویسنده در برخی اتفاقات بیشتر به توصیف احساسات افراد و اتفاقات می‌پرداخت.
به طور مثال باید ودیان بخاطر ناپدید شدنش که از زبان دوستانش برای او تعریف شد و سپس در مسجد پیدا شدنش بیشتر کنجکاو می‌شد و با ایجاد شرایط این چنینی، فضای ترس آلودی هم با توجه به وهم ودیان و اصرافیانش به وجود می‌آمد.
من با خواندن این رمان تا به اواسط، حدس این را زدم که منظور از در انتهای کوهستان سرد روستایی بود که تمام وقایع برایشان در آن رخ داد و البته می‌توان هنوز هم امیدوار بود به غافلگیری دیگر از سوی نویسنده، همانند مقدمه‌ی ایجاد شده!

و من انتها و ابتدای این نقد را به هم ربط دادم تا نشان دهم هنوز خیلی معما ها
هست که در رمان و در این پارت‌ها حل نشده باقی مانده و نویسنده از تلاش مطلوبی
برای همراه کردن خواننده با رمان خود برخوردار بوده!

Melika Nasirian

با آرزوی موفقیت :rose:
کادر نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد | masumeyari کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، زینب نامداری، MĀŘÝM و 6 نفر دیگر

Masoumehmolayari

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/6/20
ارسال ها
78
امتیاز واکنش
714
امتیاز
153
سن
29
زمان حضور
2 روز 5 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپاس عزیزم. دقیقا نکته‌های گفته شده قابل قبول است. توضیح دادن رمان ۸۰۰ صفحه ای برای ۴۰ صفحه کار راحتی نیست. ولی این موارد گفته شده حتما رعایت خواهد شد.
بسم‌الله
عنوان اثر «در انتهای کوهستان سرد» که در ابتدا گمان می‌بردم قرار است اتفاقات در این مکان، که با اضافه کردن کلمه‌ی سرد به در انتهای کوهستان مخوف‌تر جلوه می‌کند، رخ دهد.
اما بهتر است بپردازیم اول به خلاصه‌ای که به نظر می‌رسد بیش از حد رویدادها را لو داده، تا بعد کم، کم به سراغ بررسی عنوان، در سیر نقد رمان رویم.
ژانرهای منتخب ترسناک، عاشقانه و فانتزی بودند و برای انتخاب نام اثر، ژانر فانتزی و ترسناک در برگیرنده‌اش بود و در نگاه اول گمان می‌رود مقدمه مختص به ژانر عاشقانه‌ی این رمان می‌باشد!

اما نه و این طور که حدس زده شده، نبود! تنها با خواندن این رمان می‌توان فهمید منظور از عشق و علاقه‌ی در مقدمه ذکر شده، علاقه‌ی شخصیت رمان، یعنی وِدیان به همان نیروهای ماؤرایی بوده و این به ژانر ترسناک رمان برمی‌گردد که قرار است رمان را به مکانی دلهره آور تبدیل کند.
نویسنده شروع را با اتفاقی عجیب و سوال برانگیز رقم می‌زند و طوری در اعمال توصیفات فضا و احساسات نهایت تلاش برای کامل بودنشان کرده که خواننده را ترغیب به خواندن ادامه‌ی رمان می‌کند.
در این میان ضعفی که به چشم می‌آمد هجوم شخصیت‌ها بود که با توجه به زاویه
دید دانای کل، در به تصویر کشیدن برخی قسمت‌های رمان نویسنده موفق نبود.
خواننده گیج می‌شد و نمی‌دانست کدام شخصیت در آن لحظه دارد تعریف می‌شود.
با توجه به این که بیشتر رویدادهای ترسناک به شخصیت وِدیان برمی‌گرشت، راوی اگر به اول شخص تغییر پیدا می‌کرد، تعریف شخصیت‌های متعدد از نگاه یک نفر دیگر برای خواننده گیج کننده نخواهد بود.

به اضافه‌ی آن اشتباهات تایپی و نگارشی و ویرایشی بودند که ذهن خواننده را به سمت خود سوق می‌داد و موجب حواس پرتی می‌شد‌.
در بعضی قسمت‌ها تکرار کلمات در یک جمله، سبب کاهش زیبایی جمله می‌شد.
مثلا من این متن را مثال می‌زنم
کم‌کم کوفتگی تنش از تن خارج شد که مشاهده می‌کنید دو بار کلمه‌ی تن تکرار شده.
یا برای پرش‌های زمانی که باید
*** استفاده می‌شد، نویسنده از .... استفاده کرده و این اشتباه بود.
در همه‌ی رمان‌ها، به خصوص در رمان ترسناک باید متعادل بودن سیر رمان حفظ شود.
از این موضوع که نباید آن قدر اتفاقات ترسناک بی شمار باشند که دیگر خواننده غافلگیر نشود و نه آن قدر کم باشد که خواننده از خواندن رمان خسته شود، اگر بگذریم؛ رعایت تند و یا کند نبودن و نپرداختن و پرداختن بیش از حد به قسمتی از رمان هم ملاک است!
باید در این امر، نویسنده در برخی اتفاقات بیشتر به توصیف احساسات افراد و اتفاقات می‌پرداخت.
به طور مثال باید ودیان بخاطر ناپدید شدنش که از زبان دوستانش برای او تعریف شد و سپس در مسجد پیدا شدنش بیشتر کنجکاو می‌شد و با ایجاد شرایط این چنینی، فضای ترس آلودی هم با توجه به وهم ودیان و اصرافیانش به وجود می‌آمد.
من با خواندن این رمان تا به اواسط، حدس این را زدم که منظور از در انتهای کوهستان سرد روستایی بود که تمام وقایع برایشان در آن رخ داد و البته می‌توان هنوز هم امیدوار بود به غافلگیری دیگر از سوی نویسنده، همانند مقدمه‌ی ایجاد شده!

و من انتها و ابتدای این نقد را به هم ربط دادم تا نشان دهم هنوز خیلی معما ها
هست که در رمان و در این پارت‌ها حل نشده باقی مانده و نویسنده از تلاش مطلوبی
برای همراه کردن خواننده با رمان خود برخوردار بوده!

Melika Nasirian

با آرزوی موفقیت :rose:
کادر نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی رمان در انتهای کوهستان سرد | masumeyari کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Asal_Zinati، mahaflaki، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا