خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
1. داستان آرش کمانگیر در شاهنامه آمده است

هر وقت صحبت از قهرمانان اسطورهای ایران زمین می شود، همه فکر می کنند. این داستان ها همه در شاهنامه آمده است. اما همیشه اینطور نیست، از جمله آرش کمانگیر از شخصیت های شاهنامه فردوسی نیست و داستان او در اصل در کتاب اوستا آمده و در شاهنامه فردوسی بدون اشاره به داستان، تنها چند بار نام او ذکر شده است. به نقل از بنیاد فردوسی «چهار آرش در شاهنامه فردوسی وجود دارد که از هم جدا هستند:



آرش: دلاوری ایرانی که در سپاه کی خسرو در نبرد با افراسیاب؛

آرش: یکی از پادشاهان اشکانی که برخی او را همان آرشک یا اشک می دانند؛

کی آرش: یکی از چهار فرزند کی قباد؛

آرش: از پهلوانان منوچهر پادشاه ایرانی و کمانگیر مشخص کننده مرز ایران و توران در نبرد افراسیاب»

این آرش چهارم که همان آرش کمانگیر است در بخش پادشاهی شیرویه در نسخه شاهنامه بروخیم به نامش اشاره شده: چو آرش که بردی به فرسنگ تیر/ چو پیروز قارن یل شیرگیر

همچنین در داستان نبرد خسروپرویز و بهرام چوبینه، بهرام با افتخار خود را از نسل آرش معرفی می کند: من از تخمه نامور آرشم/ چون جنگ آورم آتش سر کشم.

در شاهنامه نسخه مسکو هم از آرش رزم زن و در شاهنامه نسخه بروخیم از آرش رزم سوز یادی شده است:

وز اونیوتر آرش رزم زن / به هر کار پیروز و لشکرشکن
وز آن دورتر آرش رزم سوز / چو گورانشه آن گرد لشکر فروز»


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی، Mrs.hosseiny و Natasha

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
3. آقا محمدخان در کرمان 20 هزار چشم در آورد

با این که آقامحمدخان قاجار فردی سختگیر و خشن بود و آن هنگام که مشغول درگیری و جنگ با رقیبان داخلی بر سر تاج و تـ*ـخت شد، هیچ رحم و مروتی از خود نشان نداد، اما ماجرای «از حدقه در آوردن 20 هزار جفت چشم» نمی تواند درست باشد. آنچه کسانی چون «سر پرسی ساکس» انگلیسی، حدود یک قرن پس از این واقعه نقل کرده اند این است که آقامحمدخان پنج ماه پیاپی کرمان را محاصره می کند. پس از محاصره ای سنگین و به وجود آمدن قحطی، 10 هزار نفر از مردم شهر خودرا به خان قاجار تسلیم می کنند و ... پس از آن خان قاجار به سربازانش دستور داد ه تا چشمان کسانی را که باقی مانده اند از حدقه بیرون آورند و آنها را با دقت بشمارند و تهدید می کند که اگر این تعداد از عدد مشخص شده کمتر باشد، چشمان خود آنها را از کاسه در خواهد آورد.



البته ساکس عددی را برای تعداد چشم ها ذکر نکرده ولی به دقت درباره تعداد مردم یا افرادی که کشته یا اسیر شده اند حرف زده است. «میرزا محمد شیرازی» و «محمدتقی ساروی» که اتفاقا هر دو از نویسندگان دستگاه زندیه بودند نیز بدون آن که عدد و رقمی در نوشته های خود بیاورند، صرفا از اسیر شدن کسانی نوشته اند که جزء اردوی لطفعلی خان بوده اند، اما پس از فرار اوبه بم، در کرمان باقی ماندند و پس از شنیدن خبر اسارت خان زند، تسلیم آقامحمدخان شدند.

منابع غیرمستند دیگر، اعداد متناقضی مثل «هفت هزار جفت» یا «هفت من» (واحد مرسوم برای اندازه گیری وزن در آن زمان) را هم بیان کرده اند. اما برای پاسخ به این سوال قبل از چیز باید از خود بپرسیم که جمعیت کرمان در آن زمان چقدر بوده است؟ احتمالا این پاسخ ما را راحت تر به جواب نهایی می رساند.

اگر اطلاعات غلوم آمیز سر پرسی ساکس را بپذیریم که همان اول کار، 10 هزار نفر تسلیم آقامحمدخان شدند و 12 هزار نفر به خاطر پناه بردن به یکی دیگر از حامیان قاجارها، نجات پیدا کردند و هشت هزار نفر جزء کشته ها بودند، به علاوه هزار نفری که از شهر کوچ کردند و پنج هزار نفر که در شهر باقی ماندند، جمعیت کرمان در آن زمان باید 36 هزار نفر باشد.با تکیه بر همین اطلاعات (هر چند اشتباه به نظر می رسد) مشخص است که اگر 22 هزار نفر نجات یافته باشند از جمعیت 36 هزار نفری 14 هزار نفر باقی می مانند .یعنیاگر فرض کنیم خان قاجار تمامی این افرادرا همنابینا کرده باشد، باز تعداد 20 هزار جفت چشم اشتباه است ولی نمی شود تصور کرد در یکی از بحرانی ترین و آشوب زده ترین دوران تاریخ ایران -یعنی خرداد سال 1173 - زمانی که شهرهای بزرگی همچون تبریز و اصفهان و شیراز به زحمت چنین جمعیتی داشتند، کرمان اینقدر پر جمعیت بوده باشد. می بینید که با فرض اشتباه باز این داده صحت ندارد، حال اگر جمعیت کرمان را کمتر از این در نظر بگیریم، دیگر با اطمینان می دانیم که خان قاجار آن قدر که می گویند هم بی رحم نبوده است.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
4. ناصرالدین شاه در دربار انگلستان با دست غذا خورده بود

دکتر «فووریه» (پزشک شخصی ناصرالدین شاه) در کتاب «سه سال در دربار ایران» (ترجمه عباس اقبال آشتیانی) در شرح خاطره ای از غذا خوردن ناصرالدین شاه می نویسد: «... همین که فراش ها به حضور شاه رسیدند، همه مجموعه ها را بر زمین می گذارند و قلمکارها و سرپوش ها را از روی ظروف بر می دارند و با مجموعه های خالی و قلمکارها بیرون می روند. آقادایی - که گاهی میرزا ابوالقاسم نیز با او همراه است - ظروف غذایی را که شاه می خواهد نزدیک او می برد و شاه که



مثل همه ایرانیان چهارزانو مقابل سفره ای چرمی - که سفره پارچه ای ملونی روی آن می اندازند -می نشیند با دست - یعنی بی قاشق و چنگال - از آن ظروف غذای خود را بر می دارد و میل می کند...» تا اینجا به نظر می آید شاه قاجار بلد نبوده از قاشق و چنگال استفاده کند، اما این همه حقیقت نیست. او در کاخ خودش به رسم متداول آن روزهای مردم ایران غذا می خورده، ولی در اماکن رسمی مثل درباره انگلستان، اوضاع فرق داشته. چرا که در جای دیگری از همین کتاب، در شرح خاطره ای پیش از سفر شاه به اروپا چنین نقش شده:

«صدر اعظم چون با سبک غذا خوردن فرنگی ها آشنایی داشت، خواست قبل از عزیمت شاه، غذا خوردن با کارد و چنگال را به شاه یاد بدهد.به این منظور، ضیافت هایی ترتیب داد و طی آن شخصا نقش تعلیم غذا خوردن به ملتزمین را بر عهده گرفت.به مدت یک هفته که درباری ها غذا خوردن به سبک فرنگی ها را تمرین می کردند، شاهنشاه پشت دیوار نازکی می نشست و به منظور یادگیری درس های صدر اعظم، از چند سوراخ کوچک غذا خوردن آنها را نظاره می کرد. وقتی شاه و درباریان توانستند برای صرف غذا خوب از قاشق و چنگال استفاده کنند، مساعی صدر اعظم بسیار مورد تقدیر قرار گرفت.»


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
5. در دوره قاجار سبیل زنان نشانه زیبایی بود

افسانه های زیادی از سبیل دار بودن زنان حرمسرای قجری به خصوص «ناصرالدین شاه» که از آنها تصاویر زیادی وجود دارد نقل می شود. برای رسیدن به حقیقت بد نیست نگاهی به عکس های «عصمت الدوله» (دختر ناصرالدین شاه) بیندازیم. اولین عکس، چهره ای طبیعی از عصمت الدوله در کنار پیانو است ولی در عکس دوم (که چند سال بعد گرفته شده) دختر ناصرالدین شاه ناگهان زشت می شود. از آنجا که بیشتر عکس های ناصرالدین شاه از زنان و دخترانش بوده برای فرار از تکرار و یکنواختی عکس ها، زنان دربار را وا می داشته دستی در چهره و سر و وضع خود ببرند و تفاوت ایجاد کنند. بنابراین برخی از عکس هایی که از زنان قاجار می بینید عکس چهره واقعی زنان آن دوران نیست.



این عکس ها صرفا هدف سرگرمی شاه را تامین می کرده اند. یعنی زنان دربار ناصرالدین شاه سبیل نداشتند و سبیل داشتن زنان هم نشانه زیبایی نبوده. تنها ظاهرا در چندین عکسی که از آن دوره به جا مانده و شائبه ایجاد کرده، زنان شاه خودشان را با لوازم آرایش آن زمان به شکل مرد در آورده بودند که کمی تفریح کنند.

6. ابوریحان بیرونی بیش از کلمب قاره آمریکا را کشف کرده بود

این شایعه و چیزهایی مشابه آن بارها در فضای مجازی دست به دست شده است. علت این شایعه احتمالا این است که ابوریحان بیرونی در کتاب «ماللهند» بر گرد بودن زمین تاکید می کند و می نویسد که احتمال دارد در آن سوی کره زمین خشکی هایی باشند که هر زمان در طرف ما نیمه شب است، طرف دیگر ظهر است و برعکس ولی چون نامی از قاره یا خشکی خاصی نمی برد او کاشف قاره آمریکا نیست؛ چون او فقط حدسی زده و هیچ اثباتی ارائه نداده است.



ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی و Kimia_Rh

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
7. در دربار شاه عباس چند آدمخوار زندگی می کردند

آن چیزی که به اسم آدمخوارها گفته می شود در واقع شکنجه گرانی بودند که به آنها «چگین» می گفتند. چگین ها شکنجه گرانی مخوف بودند که روش های شکنجه آنان از زمان مغول ها باقی مانده بود. نخستین بار «شاه اسماعیل صفوی» دسته های چگین را ایجاد کرد اما عنوان آدمخوار تنها در منابع اروپایی و سفرنامه های آنها گفته شده. برای نمونه در کتاب «عالم آرای عباسی» نوشته «اسکندر بیک منشی» که وقایع دوران «شاه اسماعیل دوم» یا شاه عباس» را شرح می دهد، به خصوص در زمان شاه عباس که هیچ ابایی از نوشتن خشونت ها ندارد، اثری از آدمخواری چگین ها وجود ندارد.



با این حال به نظر می رسد در برخی آثار دیگر مورخین داخلی هم اشاره هایی به وجود چنین شکنجه گرانی وجود دارد. اما مسئله این است که شاه عباس تصمیم داشت قزلباش ها را سرکوب کند و به جای آن ارتش ثابت «شاهسون» را ایجاد کند. به همین دلیل دشمنان زیادی داشت و احتمالا برای ترساندن آنها مجبور بود جنگ روانی ایجاد کند. در هر حال به طور قطع نمی توان گفت چگین ها واقعا آدمخوار بودند یا چقدر اجازه این کار را داشتند، اما اگر بخواهیم چیزی را به قطعیت بگوییم، چنین گروه شکنجه گری وجود داشتند ولی در حد همان گروهی شکنجه گر و آدمخواری احتمالا یا موردی بوده یا در آن اغراق بسیار زیادی شده است.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
8. «آرتمیس» فرمانده نیروی دریایی خشایار شاه، ایرانی بود

خبر «آرتمیس» معروف ایرانی نبود. او اصالتا از اهالی جزیره «کرت» یونان بود و پدرش فرماندار ساتراپی (استان) «کاریا» (منطقه ای در جنوب غربی دریای اژه) که وابسته و مطیع پادشاه ایران بودند. آرتمیس بعد از پدرش، فرمانداری این ساتراپی را به عهده گرفت و در زمان جنگ «سالامیس»، در سپاه هخامنشی علیه یونان جنگید. او به قدری متعصبانه در سپاه خشایارشا مبارزه کرد که هم میهن تاریخ نگارش «هرودوت»، نسبت به حضور او در ارتش ایران و جنگ مقابل هموطنانش اظهار تعجب می کند. جالب آن که آرتمیس پیشنهاد جنگ زمینی علیه یونانی ها را هم به خشایارشا داده بود اما پادشاه هخامنشی نظر اکثریت (یعنی جنگ دریایی) را پذیرفت و خود آرتمیس را (به دلیل آشنایی اش با دریاهای یونان و کشتی های «فینیقی ها») به فرماندهی برگزید.



9. یک گروه سیصد نفره ارتش خشایارشا را شکست داد

این یکی از دروغ های بزرگ فیلم «300» است و البته تنها اشتباه آن نیست. یکی از اشتباهات مهم فیلم، چهره نمایی ایرانیان است. در این فیلم پارسیان و به ویژه «خشایارشا» همچون خون آشامان و هیولاهای هالیوودی با پیکره ها و صورت های زشت و سیاه و بیمارگونه نمایش داده شده اند. با وجود این که بر اساس نوشته های صریح مورخین یونانی و رومی مانند «گزنفون» و«کتریاس»، «دیودور»و حتی «هرودوت»، پارسیان زیباترین و اصیل ترین مردمان روزگار خود بودند و برازنده ترین و نجیبانه ترین لباس ها و پوشش ها را مورد استفاده قرار می دادند اما ماجرای 300 نفر؛ که در فیلم، اسپارتی ها کلا 300 نفر معرفی می شوند در حالی که تعداد آنها در ابتدا بسیار بیشتر بود و کم کم تعداد آنها به 300 نفر رسیده بود.



بر اساس نوشته هرودوت، نیروهای مستقر در ترموبیل عبارت بودند از از 300 نفر اسپارتی سنگین اسلحه، هزار نفر تژاتی ومانتی نیانی، 120 نفر از ارخ من و هزار نفر از قسمت های مختلف آرکادی، 400 نفر از کرنت، 300 نفر از فلی یونت، 80 نفر از می سین، 700 نفر از تسییانی و 400 نفر از اهالی تب که روی هم بیشتر از چهار هزار نفر می شوند.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: سیده کوثر موسوی و Kameliaparsa

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
10. هخامنشیان قاره آمریکا را کشف کرده بودند

این هم یکی دیگر از دروغ هایی است که این روزها در فضای مجازی دست به دست می چرخد. امپراتوری هخامنشی در اوج دوران قدرت خود (یعنی زمان داریوش اول) سیزدهمین امپراتوری بزرگ کل تاریخ (به لحاظ مساحت) بوده است. چنین حکومتی برای اثبات قدرت و بزرگی خود، هرگز نیازی به این دروغ های عجیب و شاخ دار ندارد. دروغ هایی مثل کشف قاره آمریکا که گاه در خبرگزاری های رسمی کشور نیز منتشر می شود. نویسندگانی که صرفا از روی شباهت چندستون، به این نتیجه رسیده اند که یحتمل دریانوردان پارسی تا آن سوی دنیا رفته اند و برای «آزتک»ها قصرهایی چون تـ*ـخت جمشید ساخته اند، احتمالا با دیدن هرم های مکزیک نیز تصور کرده اند چند مصری هم در کشتی های هخامنشیان بوده اند!



با این که واقعیت مشخص است اما اگر بخواهیم این داستان را جزئی تر بررسی کنیم باید بگوییم که در زمان هخامنشیان فراهم سازی و پشتیبانی نیروی دریایی ایرانیان عمدتا به عهده متحدانفنیقی آنها بود. (آن موقع هنوزدریانوردی پارسیان جهانی نشده بود و بعدها در زمان ساسانیان با شکل گیری بندرهایی مثل «سیراف» رونق گرفت) و فینیقی ها مثل یونانی ها، نقطه پایانی زمین را در تنگه جبل الطارق می دانستند و کسی از آنجا جلوتر نرفته بود.

در واقع هیچ گزارش مستند و مکتوبی از دریانوردی فنیقی ها در دوران هخامنشی به آن سوی تنگه جبل الطارق وجود ندارد، چه رسد به دریانوردی فنیقی ها در دوران هخامنشی به آن سوی تنگه جبل الطارق وجود ندارد چه رسد به دریانوردی خود هخامنشیان ضمن این که فناوری کشتی های آن زمان، هرگز اجازه نمی داد دریانوردان از توفان های اقیانوس اطلس عبور کنند و به آن سوی دریا و قاره ای آمریکا برسند.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
11. زبان روباه، گوشت خرس، مغز استخوان گور ایرانی و خون تشی خاصیت دارویی دارد

عطارهای دوره گرد، با جعبه هایی پر از چیزهای عجیب و غریب، همواره مورد توجه مردم بوده اند و در قوطی عطاری آنها همه چیز پیدا می شده است. آنها علاج هر دردی را می دانستند و برای آن دوای مخصوص داشتند. در این بین، اجزای بدن جانوران طرفداران بسیار زیادی داشته است؛ متأسفانه هنوز هم برخی از گونه های جانوری به طمع خاصیت درمانی دورغین بخشی از بدنشان، با بی رحمی تمام، از پای در می آیند.

روباه ها کشته می شوند تا جادوگری بر زبان حیوان وردی بخواند تا عارضه جنون را علاج کنند؛ روباه ها به هوش زیاد شهرت دارند و این همان استدلال وردخوانان است برای خاصیت دارویی زبان روباه. با این همه، اگر چنین موضوعی درست باشد، زبان همه موجودات و از جمله انسان هم، می بایست همان خاصیت دارویی را داشته باشد. خرس ها هم از حمله عطاران در امان نمانده اند؛ عطارها گوشت خرس را برای درمان ناباروری تجویز می کنند. با وجود رژیم همه چیز خواری خرس، اصولا گوشتخواران، نمی توانند غذا یا حتی دارویی مناسب برای انسان باشند، حال آن که، هیچ مرجع علمی هم چنین خاصیتی برای گوشت خرس قائل نیست و آنچه حقیقت دارد این است که خرس ها قربانیان این افسانه می شوند.



در این بین، علفخوار بی آزاری مانند گور ایرانی Equus hemionus onager)) هم قربانی باورهای غلط درمانی شده است؛ باوری مبنی بر این که مغز قرمز استخوان این تک سم، داروی درد مفاصل است و در برهه ای از تاریخ تا سازمان های حفاظتی به خود بیایند، گور ایرانی در بسیاری از پهنه های زیستگاهی خود، به دلیل باوری بی پایه و اساس، در معرض خطر انقراض قرار گرفت.

در این بین، شبه علم هم به کمک عطاران دوره گرد آمده است. در این میان، تَی قربانی چنین شایعه پراکنی هایی شده است؛ این جاندار با ظاهری شبیه به جوجه تیغی اما کاملا متفاوت با آن، بزرگترین جونده ایران است و شایعه غیرعلمی خاصیت دارویی خون این جونده برای درمان بیماری تنفسی آسم، بهانه ای شده است برای کشتن این جاندار بی آزار، بعضی ها به هیچ جانوری رحم نمی کنند و برای پر کردن جیب های شان از گفتن هیچ دروغی ترسی ندارند.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
12. مغز پرندگان فاقد قشر خاکستری است

برای این که حرف زدن با توانایی ابزارسازی پرندگان را به رفتارهایی غریزی و فاقد معنا تقلیل دهیم، توجيهات علمی زیادی تراشیده شده و یکی این است که مغز پرندگان خیلی ساده تر و کوچکتر از مغز پستانداران است. تا مدت ها رفتارشناسان و عصب شناسان بر سر این که پرندگان واقعا چقدر می فهمند، اختلاف نظر داشتند. رفتارشناسی نشان می داد پرندگان سخنگو از حرف زدن به زبان انسان منظور مشخصی دارند، ولی عصب شناسی می گفت با این مغز نخودی نمی شود چنین رفتار انسان گونه ای داشت.

مغز پرندگان واقعا فاقد قشر خاکستری است؛ اما قشر خاکستری دقیقا چیست؟ مغز ما و بقیه جانوران از تجمع انبوهی یاخته عصبی یا نورون ساخته شده. هر نورون شامل یک جسم یاخته ای و تعداد زیادی بخش رشته ای است که تارهای عصبی را می سازند. جسم یاخته ای نورون های ما بخش مهمی از فرایند پردازش عصبی را انجام می دهند و هر چه تعداد و تراکم شان بیشتر باشد، عملکرد مغز بهتر است.



در پستانداران تعداد نورون ها به قدری زیاد است که جسم یاخته ای نورون ها در قشر مغز انباشته شده و چون سطح قشری مغز محدود است، این سطح، چین خوردگی هم پیدا کرده تا جسم های یاخته ای جای بیشتری داشته باشند و در همان ناحیه قشری جای بگیرند. اما جسم یاخته نورون های پرندگان در مغز آنها
جای متمایزی ندارد و ظاهرا جای زیادی هم اشغال نکرده اند. منتها واقعیتی که تا همین اواخر درباره مغز پرندگان نمی دانستیم، این جاست که حجم جسم یاخته ای نورون های پرندگان خیلی کوچک تر از پستانداران است، چون پرنده ها ژنوم کوچکتری دارند، هسته یاخته های شان کوچک تر است و انرژی کمتری هم برای فرایندهای مولکولی ژنتیک صرف می کنند.

این نکته نادیده ما را از درک طبیعت مغز پرندگان عاجز کرده بود: مغزهای نخودی پرندگان ساختار بسیار فشرده تر و بهینه تری نسبت به قشر چروکیده و خاکستری مغز پستانداران دارد و از این روست که پرندگانی با مغزهایی به اندازه یک فندق، می توانند از سگ و گربه و حتی میمون ها باهوش تر باشند، حرف بزنند و ابزار بسازند.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,285
امتیاز واکنش
34,298
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
13. اشباح مزاحم می توانند خانه شما را به هم بریزند

پولترگایست در افسانه های محلی اروپایی نوعی شبح است که می تواند روی اجسام تأثير بگذارد و اگر مایل باشد، وسایل خانه یا اتاق را به هم بریزد. داستان های زیادی در مورد اشباحی که چنین کاری کرده اند، وجود دارد. در این داستان ها گاهی هم ادعا می شود که پولترگایست مورد نظر، انسان ها را مورد ضرب و شتم و آزارهای فیزیکی مختلف قرار داده است ولی به طور معمول، داستان های آنها شامل جابجا شدن وسایل منزل، ایجاد صدای ضربه روی درها و دیوارها و پرتاب وسایل مختلف مانند وسایل آشپزخانه و ظروف در فضای داخل ساختمان هستند.

در مورد صحت این ادعاها باید بگوییم که در بسیاری موارد نشان داده شده ادعاهای افراد در مورد تسخیر خانه شان به وسیله یک پولترگایست، جعلی و ساختگی است. یکی از محققان دنیای روان بینی به نام «فرانک پادمور» توضیحی ساده به نام «دخترک کوچک بازیگوش» را مطرح کرد و نشان داد که در بسیاری موارد، کسی که اجسام را جابجا یا حتی به این سو و آن سو پرتاب می کند، در حقیقت فرزند کوچک خانواده است که برای شیطنت و ترساندن دیگران یا برای جلب توجه اقدام به این کار کرده است.



البته توضیحات محققان همیشه این قدر ساده نبوده است. یکی از مشهورترین محققان دنیای پارانرمال به نام «جو نیکل» هم معتقد است که حوادث نسبت داده شده به پولترگایست ها معمولا در اثر فعالیت فردی با نیت شیطنت آمیز اتفاق می افتند. همین طور به باور آقای نیکل، وقایعی که به وسیله شاهدان عینی در این مورد توصیف می شوند، بسیار اغراق آمیزند و افراد به آنها شاخ و برگ های زیادی می دهند.

در دنیای روان شناسی، رشته ای به نام «روان شناسی ناهنجار» وجود دارد که به بررسی برخی مسائل پارانرمال می پردازد. بر اساس تحقیقاتی که در این رشته انجام شده، مسائلی را که به پولترگایست ها نسبت داده می شود، می توان با کمک پدیده های شناخته شده روان شناسانه مانند توهم بصری، زایل شدن کوتاه مدت حافظه و «پندار آرزومندانه» به راحتی توضیح داد. به عبارت دیگر، به دلیل ذهنیتی که افراد حاضر در محل دارند، اتفاقات عادی می توانند به صورت غیرواقعی جلوه کنند و آنان را به این اشتباه بیندازند که اتفاقی خارق العاده در آن مکان افتاده است.


ツ تـــاپـــیـــکــــ دانـــســـتــنـــــی هــا ツ

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا