نیست نگاری

* رهــــــا * · 21/8/19

در فلسفه، پوچ گرایی به معنای انکار ِمعنی‌ داشتن و ارزش، برای هستی جهان است.
به پوچ گرایی، بی‌معنی‌انگاری، هیچ‌انگاری، نیست‌انگاری یا نیهیلیسم (برگرفته از nihil لاتین به معنای هیچ) هم گفته‌اند.

شاید بتوان گرگیاس حکیم یونانی قرن پنجم پیش از میلاد را نخستین اندیشمند نیهیلیست دانست اما فردریش ویلهلم نیچه فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم بیش از هر کسی به شرح باورهای بی‌معنی‌انگارانه پرداخت. وی نیهیلیسم را به عنوان یک پدیده شایع در فرهنگ غربی شناسایی کرد

در میانه‌های قرن بیستم جنبش اگزیستانسیالیسم تلاش کرد انگاره‌های نیهلیستی را به گونه‌ای ترویج کند که جنبهٔ مخرب آن از میان برود.

چندی از بزرگان ادبیات جهان از این طرف تفکر بهره می‌بردند که از میان آن‌ها می‌توان :
آلبر کامو، نیچه، فرانتس کافکا و حتی صادق هدایت را نام برد.

در این جا مطالبی از این بزرگان قرار می‌دهم.

خواهش‌مندم:
-در این تاپیک اسپم قرار ندهید.
+اگر پستی می‌خواهید بگذارید در پروفم قرار دهید!
×با تشکر و پیگیری مارا همراهی کنید

* رهــــــا * · 21/8/19

اگر کفشت پایت را می زد
و از ترس سخن مردم پا برهنه نشدی
و درد را به پایت تحمیل کردی؛
دیگر در مورد آزادی شعار نده!

* آلبر کامو *

* رهــــــا * · 21/8/19

ما چقدر به سادگی نیاکان‌مان خندیدیم؛
روزی می ‌آید که آیندگان،
به خرافات ما خواھند خندید...

* صادق هدایت *

* رهــــــا * · 21/8/19

.
.
.
‌‌
همه از مرگ می ترسند ، من از زندگی سمج خودم...

.
.
.

"صادق هدایت"

قسمتی از داستان کوتاه زنده به گور

* رهــــــا * · 21/8/19

.
.
.
‌
زندگی من مثل شمع خرده خرده آب می‌ شود،

نه...

اشتباه می‌کنم!

مثل یک کنده هیزم تر است که

گوشه دیگ‌دان افتاده و به آتش هیزم‌ های دیگر برشته و ذغال شده؛

ولی نه سوخته‌ است و نه تر و تازه مانده!

فقط از دود و دم دیگران خفه شده...

.
.
.

"صادق هدایت"

قسمتی از رمان بوف کور

* رهــــــا * · 21/8/19

.
.
.

پرنده‌ای که پرواز کردن بلد نیست

به قفس می‌گوید: تقدیر!

.
.
.

* نیچه *

* رهــــــا * · 21/8/19

خیلی سخته؛

فهموندن چیزی به کسی که

منافعش تو نفهمیدنه!

* آلبر کامو *

* رهــــــا * · 21/8/19

هیچ کس متوجه این موضوع نمی‌شود که

بعضی‌ها چه تلاش زیادی می‌کنند تا

شاید بتوانند معمولی (نرمال) به نظر برسند.

* آلبر کامو *

* رهــــــا * · 21/8/19

در کل

آدم‌ها بیشتر نیازمند به

تشویق برای ادامه دادن زندگی هستند،

تا تمام کردن آن.!

*آلبر کامو*

* رهــــــا * · 21/8/19

آیا اتاق من یک تابوت نبود؟

رختخوابم سردتر و تاریکتر از گور نبود؟

رختخوابی که همیشه افتاده بود و مرا دعوت به خوابیدن می‌کرد...

چندین بار این فکر برایم آمده بود که در تابوت هستم...

شب‌ها به نظرم اتاقم کوچک می‌شد و مرا فشار می‌داد

آیا در گور همین احساس را نمی‌کنند؟!

آیا کسی از احساسات بعد از مرگ خبر دارد؟!

اگرچه خون در بدن می‌ایستد و بعد از یک شبانه روز بعضی از اعضای بدن شروع به تجزیه شدن می‌کنند؛ ولی تا مدتی بعد از مرگ موی سر و ناخن می‌روید...

آیا احساسات و فکر هم بعد از ایستادن قلب از بین می‌روند؟ و یا تا مدتی از باقیمانده خونی که در عروق کوچک هست زندگی مبهمی را دنبال می‌کنند؟

حس مرگ، خودش ترسناک است

چه برسد به آنکه حس بکنند که مرده اند!

پیرهائی هستند که با لبخند می‌میرند؛ مثل اینکه خواب بخواب می‌روند و یا پیه سوزی که خاموش می‌شود.

اما یک نفر جوان قوی که ناگهان می‌میرد و همه قوای بدنش تا مدتی بر ضد مرگ می جنگند

آیا چه احساساتی خواهد کرد؟!

*صادق خان هدایت*
قسمتی از بوف کور

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین