رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
آماده شدم تا با انرژی برگردم سر کار یه نگاه به صورت زیبای ونسا توی خواب انداختم و خیلی آروم از اتاق خارج شدم.
با این که صبح زود بود قصر خیلی شلوغ بود و خدمه مشغول به کار بودند؛ وارد اتاق شدم کار شدم که یه دست گل بزرگ از رز سفید روی میز کارم دیدم. یکی از ابرو هام روانداختم بالا و رفتم نزدیکش که...
سه هفته از عروسیمون می گذشت
هر چی بیشتر می گذشت ادهم زمان کمتری رو می تونست به من اختصاص بده اما علاقش رو تو همون زمان کوتاه جوری نشون می داد که عمرا اگه احساس کمبود می کردم و برای این که حوصلم سر می رفت بعد کلی اسرار تونستم کنترل بخش داخلی قصر رو بعهده بگیرم این طوری هم من حوصلم سر نمیره و هم...
روی تـ*ـخت نشسته بودم با ی ربدوشامبر بسی زیبا و منتظر ادهم یا بهتره بگم لرد بودم. سرمو چرخوندم اتاق خواب با گل رز و شمع و ربان قرمز و انواع چیز های رمانتیک تزیین شده بود اما اصلا برام مهم نبود و ادهم تمام ذهنمو درگیر کرده بود.
انگار با قرار گرفتن اخرین تیکه پازل تازه نقش روش معلوم شده، تازه می...
نگاهم به آینه بود اما خودم نمی دیدم، هیچی نمی دیدم و بد تر از اون این بود که ذهنمم خالی بود، خالی از هر خاطره ای خالی از هر احساسی...
کاملا احساس پوچی میکردم انگار که روحم مرده باشه و فقط یه کالبد تو دنیا وجود داشته باشه، بی هیچ اختیاری بی هیچ اراده ای بی هیچ انگیزه ای...
صدای آرایشگر توی گوشم...