خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نتایح جستجو

  1. درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

    نام رمان: سایه ی من نویسنده: زهرا باقری ژانر: ترسناک/عاشقانه/معمایی خلاصه داستان: موضوع از جایی شروع میشه که یه دختر برای تدریس به یه روستای دورافتاده می‌ره و بلافاصله متوجه فعالیت های ماورایی توی خونه ی اجاره ایش میشه. با کمی تحقیق صاحب اصلی خونه رو پیدا و اونا با هم تلاش میکنن دلیل این فعالیت...
  2. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    احساس آرامش و آسایش، چیزی بود که سم در تمام عمرش از آن بی‌بهره بود و حتی تا قبل از سفر گارن به درستی معنای آن را درک نکرده بود. دو ماه از غیبت پدرش گذشته بود و در آن مدت کوهستان دانجر در چنان آرامشی قرار گرفته بود که تا قرن‌ها پیش از آن نیز سابقه نداشت. اکنون برخلاف گذشته اگر صدای خنده ‌ای در...
  3. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    هنگام بازگشت هوا حتی از قبل نیز سردتر شده بود. سم که از سرما می‌لرزید متوجه که در تمام مدت پرستار جان زیرچشمی به او زل زده است. با آزردگی سری برای مادرش تکان داد و با لحن معناداری گفت: -اگه میشه جان و بدین به من، از اینجا به بعد خودم می‌برمش. سم دستش را دراز کرد تا جان را بگیرد و تیارا نیز متوقف...
  4. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    -خودم دیدم که کِلارِس با سنگ افتاده بود به جون تیرک ‌های چادر! -انگار عقلش و از دست داده. -باید وادارش کنن زانو بزنه و طلب بخشش کنه. -طلب بخشش؟ وقتی رفتم پیشش بهم گفت قصدش گرفتن جون تیارا و بچه‌هاش بوده و از این کارش اصلا پشیمون نیست. گفت اگه بازم فرصتی پیدا کنه این کارو تکرار می‌کنه! -پناه بر...
  5. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    از نیمه‌شب گذشته بود که سم با دست‌های دردناک و بدنی خسته و کوفته به طرف چادرشان حرکت کرده و پس‌از بیست دقیقه پیاده‌روی که گویی ساعت‌ها به طول انجامید خود را به مرکز اردوگاه رساند. آسمان آن شب کوهستان دانجر ابری و هیچ ستاره‌ای در آن قابل‌مشاهده نبود. هوا نیز بسیار سرد و باد سوزناک و گزنده‌ای...
  6. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    -از کاری که می‌خوای انجام بدی مطمئنی؟ جوابی به گوش نرسید. -این کار مثل جنگیدن با یافا ‌ها آسون نیست، اگر نتونیم جون سالم به در ببریم... سم گوشش را تیز تر کرد؛ اما همچنان جوابی از گارن به گوش نرسید و سکوت درون چادر همچون ساعت زنگ‌داری گوش جاش و سم را آزار داد. این سکوت چیزی حدود پنج دقیقه طول...
  7. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    -چرا اون بلا رو سرش آوردی؟ -چون خلاف قوانین عمل کرد! -اما اون یک دختربچه بود... -بازم خلاف قوانین عمل کرد! شب از نیمه فراتر رفته و تیارا و جان در خواب عمیقی به سر می‌بردند؛ اما سم و پدرش روی دو صندلی در مقابل هم نشسته و سم با چشم‌های سرخ و خسته با حالتی عاجز و درمانده به کینگ نگاه می‌کرد. -من...
  8. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    وقتی ویکی با یک جهش بلند زودتر از سم خود را به در چوبی پرچین‌ها زده و شروع به چرخیدن و جیغ زدن کرد، سم خنده کنان گفت: -خیله خب، خیله خب! بازم تو بردی؛ اما یادت نره... سم روی زمین زانو زد و ویکی را به سختی وادار به آرامش کرد. آنگاه سر پشمالو و گردش را ثابت نگه داشت، با جدیت به چشم‌های شگفت انگیزش...
  9. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    در بیرون چادر، چوب کوتاهی را در زمین فرو کرده و لاشخور مرده‌ای را از آن آویزان کرده بودند. در یک آن تصویر دختربچه‌‌ای در ذهن سم نقش بسته و آنگاه با قلبی آکنده از ترس و اضطراب، در حالی که یک چشمش به مردم کنجکاوی بود که با تعجب و پوزخند او را نگاه می‌کردند، با یک دست پرنده‌ی تلف شده و با دست دیگرش...
  10. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    در بیست و چهارمین روز از یازدهمین ماه، کوهستان دانجِر در برابر طلوع خورشید به درخشش بی‌سابقه‌ای رسید. و برخلاف همیشه چنان روشن و واضح شد که حتی چشم فرد ناشناسی که صدها مایل دورتر از او ایستاده را نیز خیره می‌کرد. در صبح آن روز، سرانجام تپه‌ی پوشیده از برفی که برای مدت طولانی استخوان پای پسر...
  11. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    مقدمه : در تاریکی سوسوی چراغی را می‌بینم... هوهوی بادی را می‌شنوم... و به ترس از نبودن سپیدی می‌اندیشم... به آنکه در نهایت روشنایی وجودم برای از بین بردن آن همه تاریکی کافی باشد...
  12. در حال تایپ رمان روح کوهستان | Zahra bagheri کاربر انجمن رمان ۹۸

    نام: روح کوهستان نام نویسنده: Zahra bagheri کاربر انجمن رمان98 ژانر: فانتزی ناظر: Narin_F خلاصه داستان: داستان پسری که در کوهستانی دورافتاده بزرگ شده و حال قصد دشمنی با پدرش را دارد. پسری که شیئی را می‌دزدد که رازی را در خود دارد و با این کار، دشمنی و کینه‌ای را عمیق‌تر از پیش می‌کند.
  13. درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

    درخواست ناظر دارم نام: روح کوهستان نام نویسنده: Zahra bagheri ژانر:تخیلی خلاصه داستان: سم، پسر نوجوانی که با دزدیدن شیئ قیمتی که راز بزرگی را در خود دارد، دشمنی را با پدرش اغاز کرده و موجب می‌شود همه‌ی زندگی اش دستخوش تغییرات ناخوشایندی شود. او در ادامه تلاش می‌کند که با دریافتند راز ان شیی خود...
  14. اطلاعیه ♧ انتقال به متروکه و بازگردانی کتاب ♧

    لطفاً رمان نفرین رو به متروکه بفرستین https://forum.roman98.com/posts/68997/
  15. اطلاعیه ♧ انتقال به متروکه و بازگردانی کتاب ♧

    https://forum.roman98.com/posts/68997/ رمان نفرین و بفرستین متروکه
  16. رمان نفرین | zahra bagheri کاربر انجمن ۹۸

    ممنون از اینکه وقت گذاشتین این رمان رو نقد کردین، اصلاحات حتما انجام میشه. تشکر مجدد و امیدوارم موفق باشین.
  17. رمان نفرین | zahra bagheri کاربر انجمن ۹۸

    نام رمان: نفرین شده نام نویسنده: zahra bagheri ژانر:فانتزی ناظر: Delaram88 خلاصه‌ی داستان: داستان پسری که پس از غیب شدن برادرش متوجه نفرین سیاهی می شود که خانواده اش را احاطه کرده و قصد گرفتن جانشان را دارد. شان، پسر ارشد خانواده پس از این اتفاقات ناگوار به قصد پیدا کردن برادر، و جادوگری که...
  18. درخواست نقد کتاب

    نام رمان: نفرین نام نویسنده: زهرا باقری https://forum.roman98.com/threads/12994/post-99195
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا