خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نتایح جستجو

  1. آیدا رستمی

    مسابقه برترین دلنوشته‌ی سال 1402 | ویژه انجمن رمان 98

    سلسله تناقض پنجره‌ای روبه تنهایی دو خطی :bathtub:چه حالی میده همه یک رای دارن:tongueym:
  2. آیدا رستمی

    مسابقه برترین مدیر 1402 | ویژه انجمن رمان 98

    Essence طراح عزیزم اخلاقش خیلی خوبه خیلی صبوره و خوش سلیقه‌س خودش پیگیری کرد ZaHRa من زیاد با جهانی دیگر سروکار نداشتم اما کیه که تبلیغات زهرا رو ندیده باشه؟:bathtub: رای آخر رو بین SelmA و MaRjAn مونده بودم پس به کسی رای نمیدم:bathtub::l1b: بخاطر بنفش خوشرنگم دوتا رو حساب کن:bathtub:
  3. آیدا رستمی

    ✌پرطرفدار رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر رمان ٩٨

    حال بر روی تاب‌های فلزی داخل حیاط عمارت نشسته بود و بی‌توجه به نگاه‌های بد کارکنان، تکیه به زنجیر فلزی تاب داده بود و همان‌طور که پاهایش را که دامن پوشانده بود آویزان کرده بود به گذشته فکر می‌کرد؛ بارها مادرش و صحبت‌هایش را مرور کرده بود؛ البته تا آنجایی که یادش می‌آمد اما مطمئن بود مادرش هیچکسی...
  4. آیدا رستمی

    مسابقه برترین کاربر رنگی 1402 | ویژه انجمن رمان 98

    نظارت: MaRjAn ناظرمه نقد: YeGaNeH ویرایش: Whisper ترجمه: Tiralin گویا : SelmA
  5. آیدا رستمی

    ✌پرطرفدار رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر رمان ٩٨

    گذشته در را که باز می‌کند با او روبه رو می‌شود؛ با چشمان درشتش خیره چشمانش شده بود و از آن پایین با ذوق خیره او شده بود؛ دستانش را در هم جلوی ست کرمی‌اش جمع کرده بود. برایش خم می‌شود تا بتواند در چشمانش خیره شود و دستی بر روی درختچه کوچکی که قبل از رفتن بر روی موهای فری که قارچی کوتاه شده...
  6. آیدا رستمی

    ✌پرطرفدار رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر رمان ٩٨

    به این نتیجه رسیده بود که الیاد می‌خواهد او را زنده به گور کند؛ ترسیده به قبرستان و درخت‌هایی که بخاطر تاریک شدن هوا، فضا را ترسناک کرده بودند، خیره می‌شود که او را پشت شیشه می‌بیند؛ در را باز می‌کند و دستان یخ‌زده و قرمزش را می‌گیرد و می‌کشد. او که به نظر می‌آمد کر شده، بی‌توجه به التماس‌هایش...
  7. آیدا رستمی

    ✌پرطرفدار رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر رمان ٩٨

    آرام در چوبی را باز می‌کند که با راه پله ای پر از پله مواجه می‌شود؛ سرش را خم می‌کند و همراه با آن شهیاد را محکم بـ*ـغل می‌گیرد و از راه پله تنگ و نیمه تاریک عبور می‌کند که با اتاقی پر از بوم‌هایی که بر رویشان پارچه‌های سفید و خاکی قرار گرفته بود، رو به رو می‌شود. متعجب ابتدا نگاهی به گربه...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا