خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نتایح جستجو

  1. برای زن....

    من همیشه فکر می کنم برای یک زن استقلال مالی خیلی خیلی مهم است نه این که آدم مادی ای باشم که این را می گویم...نه... واقعا نیستم... ولی همیشه دیده ام که این زن ها قویترند... آسوده ترند. ‌زن باید دستش توی جیب و کارت و حساب خودش باشد... اصلا شاید یک روز دلش خواست برای انگشتان چروک شده ی مادرش یک...
  2. اطلاعیه «تاپیک جامع اعلام پایان کتاب‌های کاربران»

    ‏‫رمان بمیر|نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98 | انجمن رمان 98‬‏ http://forum.roman98.com/threads/1200/ به پایان رسید
  3. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    *** «پایان جلد اول» منتظر جلد دوم باشید! (سخنی از زبان نویسنده: سلام به عزیزای دلم! یه تشکر ویژه از شماهابی که من رو تا آخر رمان همراهی کردید، خوشتون اومد که واقعا خوشحالم؛ اگرم خوشتون نیومد من از همین جا شرمندتونم! یه خواهشی داشتم، لطفا نیاید توی انتقادات حرف‌هایی بزنید که هم خودتون هم من رو...
  4. انتخاب کن

    مهربونی ولی به وقتش مغرور
  5. دوست داری کدوم یکی ازقابلیت های زیر رو داشته باشی؟

    ۵ حیف این صورت گرد من نیست چروک بشه؟
  6. ▪▪ پیشنهاد مصاحبه ▪▪

    سر کار خانم ناهید مردانی مژگان فخار
  7. استقلال یا پرسپولیس؟

    عشقپولیسی
  8. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    به سمتم برگشت. -بله؟ -می‌شه تنهایی یکم صحبت کنیم! دستی توی موهای پرپشتش کشید، کلافه بودنش رو کاملا حس می‌کردم؛ اما تعجبم بر این بود چرا کلافه شد؟ مگه چیز خاصی گفتم؟! به نشونه باشه سر تکون داد.. *** نگاهی به درخت‌های سر به فلک کشیده ترسناک جنگل انداختم! کنج چشم به مارابلا خیره شدم. لبخند ژکوندی...
  9. عشقت یا خانوادت؟

    خوانوادم چون عاشق نیستم اگه یه روز بخاطر یکی بتونم حتی از خوانوادم بگذرم پس بدون اون موقع عاشقم
  10. ●⚫به کسی که دلتو شکسته یه کلمه بگو...؟⚫●

    خواستم بزنم تو گوشت ولی نزدم چون حیوون رو میزنن پس بدون تو از حیوون هم کمتر بودی
  11. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    *** واقعا نمی‌تونستم جلوی خودم رو بگیرم و ساکت بمونم. از جا بلند شدم. رهام با تکون دادن سر گفت: -کجا؟ -پیش زیبا، الان برمی‌گردم! به سمت زیبا قدم برداشتم؛ وقتی بهش رسیدم طه داشت چیزهایی رو در گوشش زمزمه می‌کرد. تک خندی زدم. -خیلی خوشگل شدی زیبا! آروم و موشکوفانه گفت: -لطف داری! -ببخشید آقا طه؛...
  12. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    بالای سرشون ایستادیم. انگار متوجه ما نشدند. رهام: -مبارک باشه خواهری! سمت ما سر چرخوندن، تعجب شده بود مهمون چشم‌هاشون! مشخص هرچی زور می‌زنن من رو نمی‌شناسن! خندم گرفت، لـ*ـب‌هام رو روی هم فشار دادم. زیبا از جاش بلند شد، اینقدر زیبا بود که قیافه‌ی جنی‌اش توی ذوق نمی‌زد! رهام دست من و ول کرد و همدیگه...
  13. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    (پونه) به لوازم آرایشی که رهام برام آورده بود نگاهی انداختم. رهام با گنگی گفت: -خوبن دیگه؟ من فقط همین‌ها رو توی اتاق زیبا پیدا کردم، اون ریمله هم واسه مامانمه؛ ریمل زیبا گشتم پیدا نشد. لبخندی زدم. -مرسی! دستی به گردنش کشید و گفت: -خواهش می‌کنم. لباس کرم رنگ از جنس حریر زخیم که سر تا سر سنگ کاری...
  14. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    لپم رو کشید. دیاکو: -تو هرچیم باشی، چه جنگیر چه چیز دیگه آخرش تپلی مایی! فداتشم من! چشمکی نثارش کردم. -خدا نکنه! ترمه: -حالا جدی چطور شب‌های ماه کامل دووم می‌آوردی؟ به نشونه تأسف سر تکون دادم. -استخون‌های بدنم جوری تیر می‌کشیدن؛ ولی هرچی بود گذشت! مهراب رو به دیاکو گفت: -کی به کالیکا خبر می‌دی؟...
  15. رمان بمیر | نرگس زنده بودی کابر انجمن رمان 98

    مهراب: -انسان نبودنت رو که فهمیدن. با کف دست محکم توی پیشونیم کوبیدم و چشم‌هام رو روی هم فشار دادم. -دیگه از دستت خودمم خستم! شونه‌ام به نوازش کشانده شد. دستمو از جلوی چشمم برداشتم و با چهره پر از نور امید دیاکو رو به رو شدم! دستام رو توی دست‌های پر قدرتش گرفت، خندید. دیاکو: -با کالیکا حرف...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا