خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
کارهای عروسی زودتر از اونچه که من و حسین فکر می‌کردیم پیش رفت. با توافق دوتامون، عروسی رو توی خونه‌‌ی ما می‌گرفتیم و حنابندون رو توی خونه‌‌ی حسین.
توی این چندمدت هیچ‌خبری از رضا نبود. کم آورده بود؟ نمی‌دونم. چندین‌بار فرنوش رو دیده بودم؛ اما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
روی صندلی نشسته بودم و با دست خودم رو باد می‌زدم. همه داشتن می‌رقـصیدن و من فقط نگاه می‌کردم. خسته بودم؛ از صبح هی این‌‌ور و اون‌ور بودیم. چرا این جشن لعنتی تموم نمی‌شه؟
مائده وارد اتاق شد. نگاهی پر از استرس بهم انداخت و آب دهنش رو قورت داد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
چیز عجیبی نبود. یه‌کم شوکه‌‌کننده بود؛ اما منی که خوب می‌دونستم هیچ راهی برای بودن و ادامه‌‌دادنمون نبود، نه شوکه شدم و نه ناراحت. اتفاقاً خوشحال شدم. من بُردم و خوشبخت می‌شم‌؛ اما رضا دوئل رو باخته بود و یکی باید می‌بود تا اون رو از منجلاب بیرون بکشه....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
دقیقه‌های آخر جشن بود. از شدت خستگی نمی‌تونستم پاهام رو تکون بدم. همه کادوهاشون رو داده بودن و کم‌کم داشتن می‌رفتن.
دیبا از همون وسطای جشن رفت و عمه اینا هم همراهش رفتن. دائماً گذشته‌‌ی نحسم رو با دیبا مقایسه می‌کردم؛ اما تنها نتیجه‌ش حسرت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، فروغ ارکانی، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,605
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
نویسنده‌ی عزیز
رمان شما بازبینی شد و ویرایش‌های لازم بر روی آن اعمال گشت.
به امید موفقیت شما و کارهای بهتر و بیشتر...
قلمان مانا و پر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، حبیب.آ، فروغ ارکانی و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا