خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

KHAYYAM

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/6/19
ارسال ها
43
امتیاز واکنش
1,122
امتیاز
203
زمان حضور
1 روز 4 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت

چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت


رباعیات خیام

 

KHAYYAM

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/6/19
ارسال ها
43
امتیاز واکنش
1,122
امتیاز
203
زمان حضور
1 روز 4 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
نتوان به امید شک همه عمر نشست

هان تا ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری مرد چه هشیار و چه سرخوش


رباعیات خیام

 

KHAYYAM

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/6/19
ارسال ها
43
امتیاز واکنش
1,122
امتیاز
203
زمان حضور
1 روز 4 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست بهرچه هست نقصان و شکست

انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست


رباعیات خیام

 

KHAYYAM

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/6/19
ارسال ها
43
امتیاز واکنش
1,122
امتیاز
203
زمان حضور
1 روز 4 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع

خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است

هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است


رباعیات خیام

 

حسن رشتبری

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
12/1/21
ارسال ها
192
امتیاز واکنش
2,482
امتیاز
228
زمان حضور
22 روز 16 ساعت 51 دقیقه
شماره ۱
برخیز بیار بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه نوشیدنی تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

شماره۲
چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

شماره۳
قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را
شماره۴
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا
بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا
شماره۵
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا


رباعیات خیام

 

حسن رشتبری

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
12/1/21
ارسال ها
192
امتیاز واکنش
2,482
امتیاز
228
زمان حضور
22 روز 16 ساعت 51 دقیقه
شماره 11
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت


شماره 12
ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سـ*ـینه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سـ*ـینه تست


شماره 13
ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت


شماره 14
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند
زآن روی که هست کس نمی‌داند گفت


شماره 15
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست


رباعیات خیام

 
  • تشکر
Reactions: Kameliaparsa

حسن رشتبری

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
12/1/21
ارسال ها
192
امتیاز واکنش
2,482
امتیاز
228
زمان حضور
22 روز 16 ساعت 51 دقیقه
شماره 16
این کوزه که آبخوارهٔ مزدوریست
از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست
هر کاسهٔ می که بر کف مخموریست
از عارض سرخوشی و لـ*ـب مستوریست

شماره17
این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است

شماره 18
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

شماره 19
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

شماره 20
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز بکاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم‌نگاری بوده است


رباعیات خیام

 

حسن رشتبری

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
12/1/21
ارسال ها
192
امتیاز واکنش
2,482
امتیاز
228
زمان حضور
22 روز 16 ساعت 51 دقیقه
شماره 21
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت

شماره 22
ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد سرخوش
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست

شماره 23
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است
رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است

شماره 24
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و بجام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست

شماره 25
چون بلبل سرخوش راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت


رباعیات خیام

 
  • جذاب
Reactions: mobinadareini82

حسن رشتبری

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
12/1/21
ارسال ها
192
امتیاز واکنش
2,482
امتیاز
228
زمان حضور
22 روز 16 ساعت 51 دقیقه
شماره 26
چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

شماره 27
چون لاله به نوروز قدح گیر بدست
با لاله‌رخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست

شماره 28
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
نتوان به امید شک همه عمر نشست
هان تا ننهیم جام می از کف دست
در بی خبری مرد چه هشیار و چه سرخوش

شماره 29
چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست بهرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست

شماره 30
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است


رباعیات خیام

 

حسن رشتبری

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
12/1/21
ارسال ها
192
امتیاز واکنش
2,482
امتیاز
228
زمان حضور
22 روز 16 ساعت 51 دقیقه
شماره 31
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ورنیک نیامد این صور عیب کراست

شماره 32
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست

شماره 33
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

شماره 34
در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست

شماره 35
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می دهد مرا بر لـ*ـب کشت
هر چند به نزد عامه این باشد زشت
سگ به ز من است اگر برم نام بهشت


رباعیات خیام

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا