خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح رمان از نظر شما؟

  • عالی

    رای: 8 88.9%
  • خوب

    رای: 1 11.1%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه شما؟

    رای: 0 0.0%
  • آیین

    رای: 1 11.1%
  • سوگند

    رای: 1 11.1%
  • مهدی

    رای: 1 11.1%

  • مجموع رای دهندگان
    9
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
70
ستوان هم نَنِشست تا گفتگوی پدر و دختر را تماشا کند و بعد از قبول کردن این مسئولیت، به سرعت از اتاق خارج شد و در پناهگاهِ خود پنهان شد. قلبش طاقت این همه خوشی را نداشت، با کشیدن نفس‌های عمیق، قلبِ سرکش و بی‌تابِ خود را رام کرد. به طرف پنجره رفت و دست به جیب، به آسمان خیره شد. نتوانست لبخند خود را از خالق خویش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
71
با رفتن ستوان صداقت، خانم ملکی با لبخند به سوگند نگاهی انداخت:
-به جمعِ تکواندوکاران خوش اومدی. لطفا هر روز سرِ ساعت مقرر، داخل سالن باش. تو به یک آموزش سرعتی نیاز داری، در نتیجه جدا از بقیه آموزش می‌بینی.
حرفِ سوگند، لبخند او را پهن‌تر کرد.
-می‌تونم اجسام رو هم بشکنم؟
-نه، هنوز خیلی زوده.
با ناراحتی پرسید:
-پس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
72
وارد اتاقش شد. با تصور صورت زیبای سوگند، لبخندی روی لـ*ـبش نشست. امروز دل و دماغ کار کردن را نداشت؛ در نتیجه با فکری درگیر از اتاق خارج شد و راه خانه را در پیش گرفت. نمی‌دانست سرنوشتش چیست؟ تقدیرش را فرشتگان نوشته‌اند یا سارا 5 ساله از تهران؟! از آمدن آینده هم خوشحال بود؛ هم ناراحت. هم آن را شیرین می‌خواند؛ هم تلخ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
73
لبخند دندان‌نمایی زد که محسن ادامه داد:
-حالا چرا ناراحت بودی؟ مگه عاشقی ناراحتی هم داره؟
سرش را تکان داد و نفس عمیقی کشید.
-آره؛ زمانی که می‌دونی عاشقت نیست، ناراحتی هم داره.
پدرش اخم کرد.
-از کجا می‌دونی دوستت نداره؟
بدون معطلی پاسخ داد:
-حس می‌کنم.
محسن با تعجب روبه‌روی آیین قرار گرفت:
-همین؟!
با تأیید او، ادامه داد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
74
لباس هایش را پوشید و با لبخندی از رختکن خارج شد. شالش را مرتب کرد و به ستوان ملکی نزدیک شد:
_خیلی ممنون که وقتتون رو صرف من کردید.
ملکی با لبخند کم‌رنگی سرش را تکان داد:
-خواهش می‌کنم؛ ما فعلاً با شما کار داریم!
سوگند آرام خندید و کیفِ زرشکیِ بند بلندش را روی شانه‌اش انداخت:
-قرارِ ما، امروز عصر ساعت چهار؛...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و 2 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
75
تا وارد خانه شد، صدای مادرش را شنید:
-کجا بودی؟
با بی‌حالی طوری که مادرش نشنود، زمزمه کرد:
_یه جایی!
وارد اتاقش شد و کیفش را روی تـ*ـخت انداخت؛ هنوز لباس عوض نکرده بود که مادرش وارد اتاق شد:
-گفتم کجا بودی؟ چرا این‌قدر دیر کردی؟
شالش را درآورد:
-مگه ندیدی با بابا رفتم کلانتری؟
مریم دستگیره در را رها کرد:
-دیدم؛ ولی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom، Empire و یک کاربر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
76
مریم دست به کمر ایستاد:
-یعنی چی؟
علیرضا وارد آشپزخانه شد و به اپن تکیه داد:
-نمی‌تونم بهت دروغ بگم مریم. سوگند می‌خواد بیاد عملیات؛، برای همین تصمیم به یادگیریِ تکواندو گرفته!
مریم تک خنده‌ای کرد و سرگرم سرخ کردن خلال‌های سیب زمینی شد:
-شوخی نکن.
-شوخی نکردم!
با بهت به طرف علیرضا برگشت:
-یعنی واقعا می‌خواد بیاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، Empire و gandom

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
77
همان‌طور که کلاهش را روی سرش تنظیم می‌کرد، به سوگند نزدیک شد:
-دخترم، مگه نمی‌خواستی همراهم بیای؟ پاشو آماده شو دیگه.
سرش را به معنای "نه" تکان داد:
-ستوان ملکی امروز عصر نیست؛ فردا صبح باهاتون میام.
بعد از رفتنِ علیرضا، مریم دستان دخترش را گرفت.
-خب؟
سوگند هم بدون اینکه منظور مادرش را بفهمد، آرام خندید و گفت:
-خب؟
لبخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
78
بعد از چند دقیقه با نثار کردن چشمکی به مادرش، وارد اتاقش شد و روی تـ*ـخت نشست. به دفتر خاطراتِ سرمه‌ای رنگش که با نخ زیبایی تا حدودی از دسترس خارج شده بود و نامِ "سوگند" در بالا آن خودنمایی می‌کرد، خیره شد. نخِ سرمه‌ای را باز و دفتر را گشود. با دیدن شعرِ کوتاهی، لبخندی زد؛ دلش خواندنِ آن شعر را طلب می‌کرد!
-رفتی و پشت سرت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: نگین نوروزی، gandom و Empire

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
79
وارد کلانتری شد و مستقیم به طرف سالن تکواندو رفت. از دو-سه متری آیین گذشته اما متوجه او نشد!
چشمان آیین روی سوگند ثابت ماند؛ زمزمه‌ای از اعماق قلبش در فضا پخش شد.
"تو رو از دور که دیدم، دلم از حال برفت!"
وارد سالن شد و به طرف ستوان ملکی رفت:
-سلام ستوان، خسته نباشید.
ستوان لبخندی زد:
-سلام، بالاخره اومدی!
لـ*ـبش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرنوشت مرا بازی داد | The unborn کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: فاطمه عطایی، نگین نوروزی، gandom و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا